گابریل خوزه گارسیا مارکز، زاده ی ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکده ی آرکاتاکا درمنطقه ی سانتامارا در کلمبیا - درگذشته ی ۱۷ آوریل ۲۰۱۴، رمان نویس، نویسنده، روزنامه نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می کرد.

 

ده سال مطالعه و بررسی درباره دیکتاتورهایی مانند فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا، آناستازیو سوموزا، و رافائل تروخیو در جمهوری دومینیکن و گفتگو با کسانی که در آن حکومتهای دیکتاتوری عمری را گذرانده اند و سپس صرف هفت سال زمان برای نوشتن یک رمان ؛ اثر زیبایی پدید می آورد که آن را “شعری بر تنهایی قدرت”  خوانده اند . گابریل گارسیا مارکز برای خلق اثری که تصویر گر تنهایی و درماندگی و یآس دیکتاتور همراه با جور و ستم و ظلم و بی رحمی و شقاوت اوست هفده سال کارمی کند.

رمان “پاییز پدر سالار” نوشته گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۷۵ منتشر شده است . این رمان ؛ ژنرال پیری را به تصویر می کشد که پنج هزار بچه نامشروع از او به دنیا آمده ؛ در تنهایی و بی کسی و در کاخی فرسوده که در کثافت و فضله و تپاله حیوانات در آمیخته زندگی می کند و  هنوز هم با همان رویه ظلم و زور و ستم و جنایت بر کشوری کوچک فرمانروایی می کند.او همچنان جبار و سفاک و شکاک و هذیان گوست و برای سفاکی و جنایات و انحراف های خاص خود آدمی مبتکر و مبدع نیز هست . در میهمانی ها و مراسم کسی حتی جرات نفس کشیدن در حضورش را نیز ندارد . علاوه برمردم و  اطرافیان حتی بستگان درجه اولش نیز از ظلم و جنایت او بی نصیب نمانده اند.  دیکتاتوری که پدرش معلوم نیست چه کسی است و دیوانه وار عاشق مادرش است و بعد از مرگش او را به طرز مضحک و مسخره ای در بین مردم تا مقام قدیسین بالا می برد و در مشکلات مادرش را به گونه ای صدا می زند که انگار خدا را صدا می زنند.

دیکتاتور در ابتدای حکومتش فردی است محبوب و مقدس و محترم که  بی واسطه بین مردمش حضور دارد . کم کم قدرت زیاد و خودکامگی با هم در می آمیزد و نهایتا قدرت کامل نصیبش شده و تماس با واقعیتها به کلی قطع شده  و تنهایی اش شروع می شود . خوی و خصلت دیکتاتوری او را وادار به جنایت می کند. و پاییز دیکتاتور زمانی آغاز می شود که علیه او کودتا می شود و او مردم را نیز همراه خود نمی بیند. او بدلهایی نیز دارد که در برخی موارد این بدلها هستند که در برخی جاها حضوردارند .

ساختار رمان گونه ای است که زمان در آن  کاملا سیال است و همواره عقب و جلو می رود. شاید این مسئله نیاز به تمرکز را برای خواندن این رمان طلب می کند . کتاب حاوی جملات و عباراتی تامل برانگیز و تازه ای است.

شخصیت دیکتاتور در این رمان کاملا سیاه است و بر خلاف شخصیتهای ادبیات مدرن که برخی مواقع در شخصیتهای بد آنها میتوان شاهد رفتار نسبتا خوب نیز بود ؛ هیچ رفتار مثبتی در زندگی دیکتاتورنمی توان دید. نویسنده خود در مورد این رمان می گوید :از لحاظ ادبی مهم ترین کتاب من پاییز پدرسالار است. این اثر که همیشه دوست داشتم بنویسمش. مرا از گمنامی نجات داد. برای خلق این اثر بیش از ۱۷ سال کار کردم.مارکز در جایی گفته است “بارها از مارلون براندو شنیده که او دوست داشته این داستان تبدیل به فیلم شود  تا او نقش پدر سالار را بازی کند.




The Autumn of the Patriarch
از همین نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
از همین مترجم: کیومرث پارسای

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب