پشت جلد کتاب آمده است:

از آسمانی تنگ، از دریایی خشن

یادت ستاره باران می آید

وادار کنان روحم را به باز شدن

دوستت دارم و این کلمات پاسخ می دهند

به باد زمستان در این شب

چقدر دوری تو چقدر نزدیک هم

زنده در من ای تو زندگی ام

قلب از تنهایی می ترسد

 




Les horloges de Prague
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب