بنانا براوا(موز وحشی)
- دسته بندی : کتاب فارسی > رمان خارجی
- کد محصول : 1.33495
-
وضعیت :
موجود
- شابک: 9789646207745
- مولف: ژوزه مایورو ده واسکونسلوس
- مترجم: قاسم صنعوی
- وزن(گرم): 230
- تعداد صفحه: 200
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-13-8 | بخش B ستون 13 ردیف 8
- توضیح: رقعی شومیز قاسم صنعوی
کتاب بنانا براوا
ژوئل در کنار گره گورائو قدم برمی دارد. آن دو بی آنکه حرفی بزنند پیش می روند. ژوئل فکر می کند که فردا به آره ئیا مانته ئیگا که ذکر و فکر گاریمپه ئیرو شده می روند. وقتی گاریمپه ئیرو به یک آره ئیا مانته ئیگا برمی خورد، دیگر برای غذاخوردن هم نمی تواند دست از کار بکشد. صافی را به تکان در می آورد و در این حال دست هایش از فرط خستگی گویی از پیکرش می افتد. صافی و بیل، با استراحت بیگانه اند. آه! چه شکنجه ای! بی نوا کسی که دست از کار بکشد: شن می لغزد و فرد بی نوا را مدفون می کند. آنان فقط زمانی دست از کار می کشند که خطر گذشته باشد. گاهی، از پا درآمده، پوشیده از شن و خیس از عرق، خود را به زمین می اندازند. و این کار، پیکرها را به یک پارچه گل بدل می کند. این گرد و خاک همیشگی، ریه ها را پر و سخت می کند. اگر هم آن ها را سخت نکند، باعث سرفه، سینه درد و سینه پهلو می شود..
"از تمام کسانی که نوشته ام را می خوانند، به سبب خشونت بیان شخصیت هایم، عذر می خواهم. این زبان غالبا تند و وحشیانه، تقلیدی از عین است. تعدیل آن، نرم کردن آن، به یاری حسن کلام ها با پیچ و خم ها، حکم خیانت به واقعیت را می یافت. آنچه می نویسم ناشی از من نیست، بلکه از زندگی مایه می گیرد؛"
پشت جلد کتاب آمده است:
ژوزه مائورو ده واسکونسلوس نویسنده برزیلی اگر در سه اثر معروفش درخت زیبای من، خورشید را بیدار کنیم، روزینیا قایق من با رقت قلب به رؤیا پروری های زیبا و لطیف شخصیت هایش می پردازد، در بنانا براوا ضمن حفظ روح انسان دوستی مألوفش، خواننده را به دنیای دیگری می برد. او گرچه در این اثر باز هم افرادی رقیق القلب و دارای احساس ها و عواطف انسانی می آفریند، صحنه مهم رمانش محيط خشونت باری است که جویندگان الماس» در هر زمان می توانند پدید بیاورند.
برای نوشتن همین اثر بود که واسکونسلوس در حدود دو هزار کیلومتر در سرتائوی وحشی (منطقه خشک و تقریبا بی حاصل برزیل مرکزی) سفر کرد تا با جزء به جزء محیطی که می خواست توصیف کند آشنا شود.
آنگونه که خودش می گوید وقتی در جست و جوی زندگی متفاوتی به اعماق سرتائو سفر می کند، قلبش را در پای درختی می گذارد تا با اضطراب منتظر بازگشت صاحبش بماند و خودش چون ناظری بی طرف شاهد زندگی مردانی باشد که از ترحم به خود و دیگران بی خبرند. از این رو ناگزیر از خشونت بیان شخصیت هایش - که بابت آن پیشاپیش از خواننده خود عذرخواهی می کند - الگو برمی دارد، اما در مقام توضیح می گوید که این تقلید عین، به حکم ضرورت صورت گرفته است، زیرا نرم کردن آن خیانت به واقعیت بوده است...
ولی خواننده می تواند نظرداوری کند که آیا او به راستی توانسته قلبش را جا بگذارد و با خود به این سفر نبرد.
Banana Brava