پشت جلد کتاب آمده است:

در شبی طوفانی و تاریک، ناشری با یک قرارداد چشمگیر به دیدن نویسندهای معروف و تنها در خانهی قایقی اش می رود تا از او بخواهد برایش رمانی پلیسی و پرفروش بنویسد. اما ماجرا به این سادگی ها هم نیست چون نویسنده باید تصمیم بگیرد بین خواسته های بازار و باورهای ادبی خودش، یکی را انتخاب کند. پاسخ او هولناک و پیچیده است. بیورن لارسون، نویسندهی معاصر و پر کار سوئدی، با این رمان تحسین برانگیز صرفا یک اثر جنایی عادی ننوشته بلکه با لحنی شاعرانه و زبانی کنایی، روابط بین المللی حاکم بر فضای دفاتر نشر و پشت پردهی انتشار کتاب ها را نیز مورد اشاره قرار داده است. رمان حاضر همان قدر که سرگرم کننده است، وجه ادبی قدرتمندی هم دارد و نمونه درخشانی است از ادبیات امروز کشور سوئد

او به سهم خود سپیده دم جمع می کرد، یعنی به چنگ نیامدنی ترین چیزی که در دنیا یافت می شد. تا زمانی که این دنیای دون را ترک می کرد، چه مقدار از این سپیده دم ها را می توانست ببیند و پشت سر بگذارد؟ از پیش دانستن این امر کاری غیرممکن بود. این اتفاق می توانست همان روز بیفتد یا سی سال دیگر. ولی زیباترین رؤیای او این بود که وقت داشته باشد دست کم یک شعر دربارهی ناپایداری گذر از تاریکی به روشنی بسراید. او در شعری گفته بود: «از ستارهی گریزان درخواست نمی کنم که در آسمان بی حرکت بماند

 




Döda poeter skriver inte kriminalromaner
کتابهای مرتبط
از همین مترجم: قاسم صنعوی

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب