کتاب تبعید و سلطنت 
این مجموعه از شش داستان کوتاه و مستقل تشکیل شده است که تا حدود زیادی از لحاظ خصوصیات روحی مشابه یکدیگرند.

 

پشت جلد کتاب آمده است:

مرد خندید و گفت : «آها... فهمیدم . پس اون جا همه اربابند.» 
« نه، این جور که نه، اون جا نه کسی اربابه نه رعیت.» 
مرد لحظه ای اندیشید و این گونه نتیجه گیری کرد: « یعنی نه 
کسی کار می کنه و نه هیچ کس رنج می کشه. درسته؟» 
« نه، میلیون ها نفر کار می کنند و رنج می کشند.) « خوب... این ها رعیتند دیگه.» 
از این لحاظ درسته. یک عده رعیت وجود دارند. ولی اربابان 
اون ها ماموران پلیس یا بازرگان ها هستند.» 

 




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب