کتاب همه تابستان بدون فیسبوک 
آگاتا بسیار چاق است و عاشق دونات شکلاتی. هرجا باشد، بعدا می شود از تکه های شکلاتی که روی زمین ریخته ردّش را زد. سر ماشین اداره هم که زیر پایش است، چنین بلایی آورده؛ هرجا سر و کله دونات های شکلاتی عظیمی که روی سقف ماشین کار کرده اند پیدا شود، یعنی آگاتا دارد می آید... این ها شاید برای یک آدم عادی مشکلی درست نکند، اما کارآگاه پلیسی که راحت بشود تعقیبش کرد قطعا درکارش به مشکل می خورد. شاید همین مشکلاتی که به نظر او پیش پا افتاده است، باعث شده او را از اداره پلیس نیویورک به نیویورک جدید تبعید کنند؛ شهری که فقط یک خیابان است و هیچ جرمی در آن اتفاق نمی افتد، در این شهر حتی نمی شود به اینترنت هم دسترسی داشت. به همین دلیل کارآگاه آگاتا باشگاه کتابخوانی راه می اندازد و سعی می کند از کارمندان کتاب نخوان اداره پلیس عشق کتاب بسازد. یکی از همین روزهای ساکت کسالت بار بی اینترنت گرم تابستان، حین بحث درباره اهمیت ادبیات کلاسیک با کارمندی که پشت میز پذیرش اداره پلیس مشغول مانیکور کردن ناخن هاش بود، بالاخره قتلی اتفاق می افتد... رومن پوئرتولاس این بار با کارآگاهی که عاشق کتاب است، سراغ ادبیات پلیسی رفته و سعی دارد با چاشنی طنز همیشگی اش این بار نوک انتقادش را سمت کتاب نخوان های بی دغدغه ببرد.

 

 

پشت جلد کتاب آمده است:

آگاتا کریسپی کارآگاه اداره پلیس بر اثر خطایی که مرتکب شده به منطقه ای تبعید می شود که همه چیزش عجیب است: جایی به نام نیویورک اما نه آن نیویورک مشهور، ۹۸ فلکه دارد و فقط یک چراغ قرمز؛ تنها پرونده همیشگی اداره پلیس گم شدن گربه ایرانی یکی از اهالی است و مهم تر از همه، تلفن همراه در این منطقه خط نمی دهد و اهالی به شبکه های اجتماعی دسترسی ندارند. به همین دلیل ماموران پلیس هر کدام برای سرگرم کردن خود به کاری روی می آورند: عده ای بافتنی می بافند، برخی دارت پرتاب می کنند، رئیس اداره به ماهیگیری می رود و آگاتا که شیفته ادبیات است باشگاه کتابخوانی اش را می گرداند. در چنین روزهای یکنواخت و بی هیاهویی است که چند قتل به فاصله کوتاهی اتفاق می افتد.. چهارمین رمان رومن پوئر تولاس بیش از آن که داستانی جنایی باشد ادای دینی است به تاریخ ادبیات جهان و شاهکارهای بزرگی که نویسنده های محبوبمان برای ما نوشته اند. او در این کتاب رمان های بزرگی را که احتمالا همه ما آنها را خوانده ایم از زاویه دیگری به تصویر می کشد و البته در این راه از شوخی با نویسندگان بزرگ ابایی ندارد. تا جایی که قاتل را یکی از همین نویسنده ها معرفی می کند: جیمز جویس. اما آیا واقعا جویس کبیر قاتل سریالی همه تابستان بدون فیسبوک است؟




Tout un été sans Facebook
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب