کتاب سفر شگفت انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود 
کتاب سفر شگفت انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود، رمانی نوشته ی رومن پوئرتولاس است که نخستین بار در سال 2013 به چاپ رسید. در این ماجراجویی طوفانی و کمیک در سرتاسر اروپا، مرتاضی از مناطق روستایی هندوستان با هدفی مشخص به پاریس می رسد: بازدید از فروشگاه های آیکیا. اما نقشه ی این مرتاض زمانی نقش بر آب می شود که داخل یکی از جالباسی های این فروشگاه معروف می رود؛ عملی که اولین اشتباه او در مجموعه ای از ماجراجویی های عجیب و بامزه ای است که این شخصیت را در گردبادی از اتفاقات مختلف به سرتاسر اروپا می کشاند. مرتاض در ادامه ی این سفر هیجان انگیز، دوست های عجیبی در مکان هایی حتی عجیب تر پیدا می کند. کتاب سفر شگفت انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود، اثری فوق العاده سرگرم کننده و خواندنی است که به مسائلی چون مخاطرات مهاجرت و تلاش برای یافتن یک زندگی بهتر می پردازد. 

سفر شگفت انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود نخستین رمان پوئرتولاس است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.

این رمان ابتدا با تیراژ ناامیدکننده ۲۲۲۲ نسخه منتشر شد اما اکنون بیش از ۳۰۰,۰۰۰ نسخه از آن در فرانسه به فروش رفته و این میزان بدون برآورد ۳۶ کشوری است که آن را به زبان خود برگردانده اند.

نویسنده کتاب، رومن پوئرتولاس تا قبل از انتشار این کتاب، در نیروی پلیس خدمت می کرد، اما حالا از این شغل استعفا داده است. او در این کتاب از تجربه شغل پلیسی خود نیز استفاده کرده است. پوئرتولاس همچنین، مدتی در یوتیوب ویدیوهای کوتاهی منتشر می کرد که در آن ها از ترفندهای شعبده بازان رمزگشایی می کرد!

مترجم کتاب، ابوالفضل الله دادی در مقدمه، در مورد این کتاب چنین می گوید:

با خواندن کتاب حتما با من هم عقیده خواهید بود که داستانی که در مورد مسافران غیرقانونی اروپا روایت می شود نمونه ای نادر و جذاب از پدیده ای است که این روزها به معضلی جهانی تبدیل شده و قربانیان بسیاری گرفته است.

داستان کتاب
ماجرای این کتاب در مورد سفر دو روزه مرتاض هندی، آژاتاشاترو لاواش پاتل است.

پاتل قصد دارد در سفری دو روزه از هند به پاریس بیاید و از فروشگاه آیکیا تختی میخی بخرد، اما اتفاقات و شرایط ناخواسته باعث می شود که او درگیر سفری به چهارگوشه اروپا شود.

نویسنده در این کتاب از زبان طنز استفاده کرده و سعی کرده است با استفاده از نمادهای مختلف مشکلات مهاجران غیرقانونی را بیان کند.

درباره کتاب
به نظر من دلیل پرفروش بودن این کتاب و ترجمه شدن آن به ۳۶ زبان دنیا، فقط این را نشان می دهد که مردم سراسر دنیا نگرانی هایی در مورد مهاجران غیرقانونی دارند. به همین خاطر علاقه مند هستند کتابی که به این موضوع پرداخته است را مطالعه کنند. در غیر این صورت، این کتاب نه داستان جذابی دارد، نه قلم نویسنده فوق العاده است، نه طنز کتاب مناسب است و نه هیچ چیز دیگری.

به شخصه فکر می کنم کتاب های طنز خارجی به هیچ وجه قادر نخواهند بود که مخاطب ایرانی را راضی کنند، و این کتاب هم مستثنی نیست.

تنها نکته مثبتی که در مورد این کتاب وجود دارد، این است که چند سوال خوب برای فکر کردن مطرح می کند.

موضوعات و نگرانی هایی که نویسنده در کتاب مطرح کرده است، واقعی و جدی هستند اما این مورد به تنهایی باعث نمی شود که یک کتاب جذاب و خواندنی باشد.

قسمت هایی از متن کتاب
راننده تاکسی که مطمئن نبود حرف او را درست شنیده باشد، به سمت مسافرش برگشت؛ این کار پشتی چوبی صندلی اش را به صدا درآورد.
در صندلی عقب ماشین مردی میانسال دید، بلندقد و زمخت و استخوانی مثل درخت، با صورتی تیره و سبیلی پرپشت. روی گونه های تکیده اش سوراخ هایی ریزی دیده می شد که عارضه آکنه خطرناکی بود. چندین حلقه در گوش ها و لب هایش داشت؛ انگار می خواست این اعضایش را پس از استفاده مثل زیپ ببندد.

می دونستین موپاسان از برج ایفل متنفر بوده؟ هر روز می رفته تو برج ایفل غذا می خورده چون تنها جای پاریس که از اون جا برج ایفل دیده نمی شه خود برجه…

حتی قوی ترین مردان نیز خارج از خانه خود به مردانی آسیب پذیر، حیوان هایی کتک خورده با نگاه های مرده و چشم هایی بی فروغ تبدیل می شدند. آن ها همه دور از خانه هایشان کودکانی ترس خورده بودند که اگر در راهشان به موفقیت نمی رسیدند هیچ چیز نمی توانست تسلی شان دهد. حتی مهاجران غیرقانونی هم غرور داشتند.

چرا برخی این جا متولد می شوند و بعضی آن جا؟ چرا عده ای همه چیز دارند و گروهی دیگر هیچ ندارند؟ چرا برخی زندگی می کنند و بعضی دیگر – باز هم همان ها – فقط حق دارند سکوت کنند و بمیرند؟

او به تازگی اروپا و طی دو روز چیزهایی را دیده بود که هرگز در عمر سی و هشت ساله اش ندیده بود و اگر روزی تصمیم نگرفته بود در جالباسی ای در فروشگاهی بزرگ پنهان شود، قطعا هیچ کدام از این چیزها را هرگز نمی دید. چه کسی می دانست، گاهی یک زندگی ساده و مکان هایی کاملا معمولی سرآغاز ماجراهای هیجان انگیز می شد.

 

 

پشت جلد کتاب آمده است:

این که از کشور جهان چندمیات بیرون بزنی برای خرید در پاریس، این که پول خرید را از کمک های مردمی گرفته باشی، این که مردم و خودت لحظه شماری کنید برای بازگشت، این که در پاریس اتفاق هایی پیش بینی نشدنی بیفتد و ناچار سر از بریتانیا و اسپانیا و کشورهای درجه یک دیگر در آوری، سرانجام این که با چند مهاجر غیرقانونی همسفر شوی و.... اینها همه نمادند، نمادهایی که نویسنده با چیره دستی انتخاب و لابه لای متن مخفی اش کرده تا از فرصت قلم طنزگونه اش استفاده کند برای خوانده شدن، برای دیده شدن، برای مخاطبان فرانسوی و بریتانیایی و اسپانیایی و کشورهای دیگر. مرتاض پوئر تولاس در خلال سفر عجیبش برای تمامی مخاطبانش حرفها دارد؛ مخاطبانی که اکنون ماجراهایش را به بیش از سی و نه زبان در سراسر جهان می خوانند.




The Extraordinary Journey of the Fakir Who Got Trapped in an Ikea Wardrobe

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب