پشت جلد کتاب آمده است:

ادبیات مدرن جهان مجموعه چشم و چراغ -67
اینجا ساختمان نوسازی در خیابان اوتویل در منطقه ی دهم است؛ ساختمانی که همسایه ها بدون این که همدیگر را بشناسند سلامهای گرمی رد و بدل می کنند. آپارتمان خانواده ی مسه در طبقه ی پنجم قرار دارد. کوچکترین خانهی بناست. پل و میریم وقتی دومین فرزندشان متولد شد وسط نشیمن تیغه ای کشیدند. آنها در اتاقی تنگ بین آشپزخانه و پنجره ای می خوابند که رو به خیابان باز می شود. میریم عاشق مبل های رنگی و گلیم فرش است. به دیوار گراورهای ژاپنی آویزان کرده. امروز زودتر به خانه برگشته است. جلسه ای را کوتاه کرده و بررسی پرونده ای را به فردا انداخته است. وقتی روی صندلی تاشوی قطار خط هفت نشست، به خودش گفت بچه ها را غافلگیر خواهد کرد. وقتی رسید، دم نانوایی توقف کرد. باگت، دسری برای بچه ها و یک کیک پرتقالی هم برای پرستار بچه ها خرید. پرستار عاشق کیک پرتقالی بود. فکر کرد آنها را به شهر بازی ببرد. شاید می رفتند با هم برای شام خرید می کردند. شاید میلا اسباب بازی ای می خواست و آدام تکه نان بزرگی در کالسکه اش می مکید. آدام مرد. میلا به زودی جان می سپرد. 

 




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب