پشت جلد کتاب آمده است:

برایم از یأس بگو، از یأست، من هم از یأسم با تو خواهم گفت.

در این میانه، زندگی همچنان می گذرد.

در این میانه، آفتاب و گوهران زلال باران

غلتانند

در چشم اندازها، | بر هامونها، بر درختان دوردست

بر کوهها و رودها.

در این میانه، غازهای سفید، بر فراز آسمان آبی و پاک،

باز به خانه برمی گردند.

هر که هستی و هر چه تنها هستی

جهان خود را یک سر به خیال تو می سپارد

جهان صدایت می زند مثل غازهای وحشی، با صدایی تیز و پرشور

 




Not being
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب