کتاب وقتی رفت 
الی مک دختر کامل و فوق العاده ای بود. او پانزده سال داشت ، جوانترین فرد بین آن سه نفر. او مورد علاقه والدین ، دوستان و معلمانش بود. او و دوست پسرش زوج فوق العاده ای را تشکیل داده بودند. او پس از امتحاناتش برای مدتی به سفر تابستانی رفت درحالیکه تمام زندگی اش پیش رویش بود. و بعد ناگهان او گم شد.
اکنون ، مادرش لورل مک در تلاش است که به زندگی اش سر و سامانی بدهد. ده سال از ناپدید شدن دخترش می گذرد ، هفت سال از زمانی که ازدواجش به پایان رسید و تنها چند ماه از آخرین سرنخی که در پرونده الی کشف شده است . بنابراین وقتی او با یک مرد جذاب به شکل غیرمنتظره ای در یک کافه آشنا می شود ، هیچ کس بیشتر ازخود لورل تعجب نمی کند که چگونه معاشرت های آنها به چیزی عمیق تر تبدیل می شود. او قبل از اینکه بفهمد ، او با دختران فلوید ملاقات می کند - و جوانترین آنها ، پاپی نفس او را می برد.
زیرا نگاه کردن به پاپی مانند نگاه کردن به الی است. و اکنون ، سوالهای بی پاسخی که خیلی سعی کرده آنها را رها کند ، شروع به تعقیب دوباره ی او می کنند. الی کجا رفت؟ آیا او واقعا از خانه فرار کرده است ، زیرا پلیس مدتهاست به آن مشکوک است ، یا آیا دلیل ناعادلانه تری برای ناپدید شدن او وجود دارد؟ فلوید واقعا کیست؟ و چرا دخترش لورل را به طرز شگفت آوری یاد دختر گمشده ی خودش می اندازد؟

 

پشت جلد کتاب آمده است:

پانزده سال داشت. دردانه ی مادرش بود و سرشار از زندگی و ناگهان الی، در چشم بر هم زدنی ناپدید شد.. ده سال گذشته اما لارل هرگز از یافتن الى ناامید نشده است. تا اینکه با غریبه ای با ظاهری زیبا و پرجذبه روبه رو می شود که او را با خود همراه می کند؛ طوری که انگار پاهایش مال خودش نیست. اما چیزی که به حق، نفس او را می گیرد، لحظه ی دیدار با دختر نه ساله ی غریبه است. زیرا دختر او، تصویری از الى است. حالا تمام سؤال های بی جوابی که همیشه فکر لارل را به خود مشغول کرده بودند، دوباره هجوم می آورند. در حقیقت، چه اتفاقی برای الی افتاده است؟ و چه کسی هنوز رازهایی برای پنهان کردن دارد؟

لیزا جوئل همواره قصد داشت اولین کتابش را در پانزده سالگی بنویسد. اما در واقع آن را در بیست و هفت سالگی، زمانی که از کار منشی گری بیکار شده بود، نوشت. اولین کتابش، پرفروش ترین رمان سال ۱۹۹۸ شد و بعدها در رده ی چهارده رمان پرفروش قرار گرفت. لیزا هر روز در کافهای محلی مشغول نوشتن می شود؛ جایی که قهوه ای بنوشد، به تماشای مردم بنشیند و دسترسی به اینترنت نداشته باشد؛ تا در واقع کاری از پیش ببرد..




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب