هرس (کتاب های قفسه آبی 120)
- دسته بندی : کتاب فارسی > رمان ایرانی
- کد محصول : 1.40777
-
وضعیت :
موجود
- مولف: نسیم مرعشی
- وزن(گرم): 190
- تعداد صفحه: 185
- ناشر: چشمه
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-37-3 | بخش B ستون 37 ردیف 3
- نوبت چاپ: 26
این رمان دومین اثر از نسیم مرعشی است. کتاب هرس تجربه ای متفاوت از رمان نخست او یعنی رمان پاییز فصل آخر سال است.
نسیم مرعشی با نوشتن کتاب خوبِ پاییز فصل آخر سال است، توانست برنده جایزه ی ادبی جلال آل احمد شود.
در قسمتی از پشت جلد کتاب هرس آمده است:
اگر پاییز فصلِ آخر سال است روایت بلاتکلیفی و تردید های یک نسلِ آرمان خواه بود و سرگشتگی شان، هَرَس رازهایی را روایت می کند که سرنوشتِ پسران و مادرانی را رقم زد که در لایحه های تاریخی غلیظ گم شدند… هَرَس روایتی است برآمده از دلِ تاریخِ جنگِ طولانی ایران و عراق.
داستان کتاب هرس
داستان این رمان در مورد زندگی مشترک زوج خرمشهری به نام های رسول و نوال است که با شروع جنگ و مرگ اولین فرزندشان هیچگاه به شکل عادی خود باز نمیگردند.
با اینکه جنگ تمام شده اما نوال هنوز آن را نپذیرفته و در بهت روزهای جنگ به سر می برد و سعی می کند با به دنیا آوردن فرزندی پسر به خودش امید دهد که جنگ پایان یافته و می تواند زندگی اش را از نو شروع کند و…
در قسمت دیگری از پشت جلد کتاب آمده است:
مرعشی با استفاده از فضاهای متعدد روایی سرنوشت این خانواده را در دوره زمانی طولانی ای روایت می کند. قصه آدمهایی که برای گذر از خاطراتی دور یا نزدیک ناچار شدهاند به بازخوانی آن ها. به همین خاطر “هرس” رمانی است قصه گو با چندین روایت فرعی مهم که مخاطبش را در عین تماشای شهر به دل طبیعت مرموز خوزستان هم می برد. رمانی برای روایت وجدان های ناآرام…
درباره کتاب هرس
کتاب هرس یک کتاب ساده و کم حجم در ۱۸ فصل کوتاه است که از صفحه های نخست با لهجه جنوبی شخصیت ها شما را در خود غرق می کند و شما را می برد به جنوب و زمان جنگی که فضای آن در کتاب به خوبی بازسازی شده است.
همه حس ها در این کتاب آنقدر قوی و واقعی هستند که به خوبی می شود درکشان کرد. داستانی غمگین که بعد از خواندن هر خط با خود فکر می کنید که ای کاش هیچ وقت جنگی هرگز وجود نداشت و همه در صلح و آرامش زندگی می کردند.
به نظر من کتاب هرس رمانی پخته تر از کتاب قبلی نویسنده یعنی رمان پاییز فصل آخر سال است می باشد. پیشنهاد می کنم اگر پاییز فصل آخر سال است را خوانده اید لذت خواندن کتاب هرس را نیز تجربه کنید. بدون شک این کتاب یکی از رمان های خوب ایرانی در این مدت است.
قسمت هایی از متن کتاب هرس
شاید نوال راست گفته بود؛ گذشته از زندگی آن ها پاک نمیشد. رسول این همه سال بی خود با آن جنگیده بود. آن جا، زیر آن خاک که داشت دفنش میکرد، دلش خواست تمام آن روزها برگردند و همه شان را طوری که بودند زندگی کند؛ طوری که واقعا بودند. نه آن طور تقلبی که خودش ساخته بود. خواست سال ها برای شرهان عزاداری کند. آن قدر گریه کند که از چشم هایش خون بیاید. خواست قبل از مردن برود خرمشهر خانه ی خرابش را ببیند، مثل همه که رفته بودند و دیده بودند. خواست حالا که قرار است بمیرد توی خرمشهر بمیرد. کنار شرهان. کنار خانه اش. کنار زندگی اش با نوال؛ که همان روز اول جنگ با پسرش خاک شد و از دست رفت.
تو جنگه ندیدی. دروغ میگی که دیدی. اگه دیده بودی میدونستی فرقی نداره کی سر قبر کی گریه کنه. کی بچه ی کیه بزرگ کنه. میدونستی همین که زندهن بسشونه.
باد می آمد و زیر عبای نوال می زد. ناگهان عبا را باد برد. بچه چشم های سیاهش را باز کرده بود و به نوال نگاه می کرد. انگار التماسش میکرد که از آن جا ببردش. نوال تکانی خورد. این بچه برای اولین بار به چشم نوال آدم کاملی آمد که بزرگ خواهد شد. نوال از چشم هایش ترسید. از انگشت های بچه که اینقدر پُر زور مشت شده بودند. از لثه های سفتش که پستانک را چسبیده بودند و ول نمی کردند. از پوست تیره اش که شبیه عراقی هایش می کرد. از مو و ابروهای سیاهش. همه چیز این بچه ی غریبه او را می ترساند.