پشت جلد کتاب آمده است:

سربازرس مگره به درخواست آنا پیترس، از خانوادهای فلاماند و مغازه دار، روانه ژيوه نزدیک مرز بلژیک می شود؛ شهری کوچک در کنار رودخانه ای بزرگ، که در آن دهها کشتی باری و یدک کش در انتظار فرونشستن طغیان رودخانه پهلو گرفته بودند.

به دنبال ناپدید شدن یک دختر جوان که آخرین بار در خانه آنا دیده شده بود، خانواده پیترس مورد سوء ظن پلیس قرار می گیرد. خانواده دختر و همچنین برخی از مردم محل - که به خاطر رقابت های کاری، دل خوشی از فلاماندها ندارند . بر آتش دشمنی می دهند. در این میان، مگره بی آن که مأموریت رسمی داشته باشد، تحقیقی را آغاز می کند و در هر گام با معمایی تازه روبه رو می شود...

 




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب