کیفر آتش(برج بابل)

کیفر آتش نوشته الیاس کانتی است و از سوی نشر نیلوفر در اختیار علاقه مندان قرار داده شده است.

الیاس کانتی، نویسندۀ بلغاری و برندۀ جایزۀ نوبل در ادبیات، به سال ۱۹۰۵ در بلغارستان متولد شد. موضوع اصلی این آثار بی پناهی انسانِ منزوی امروزی است که توفانِ بی امانِ انبوه توده های انسانی او را با خود می برد.

دیباچه ای به ابتدای کتاب افزوده شده (کتاب مقدس، سفر پیدایش، باب یازدهم) که جزء کتاب نیست و انتخاب هوشمندانه ی سروش حبیبی است.

آدم های دنیای کانتی گویی تجسم واقعی این دیباچه هستند؛ هیچکس حرف آن دیگری را نمی فهمد یا اشتباه می فهمد.

داستان کتاب کیفر آتش
کتاب ماجرای زندگی دانشمندی چین شناس، انزواطلب و عاشق سکوت است که جز کتاب و پژوهش به هیچ چیزی کوچکترین توجه و تمایلی ندارد و انگار دوست دارد انسان ها مثل کتاب ها باشند؛ ساکت و پر از معلومات.

وقتی طی اتفاقاتی بالاجبار مجبور به زندگی در دنیایی بیرون از کتابخانه اش و با مردم شهر می شود و ذهنِ تماماً تئوریک و متوهمش با دنیای واقعی و واقعیت هایی که مطابق میلش نیست مواجه می شود به جای پذیرفتن واقعیت ها آنگونه که هستند، می کوشد با سکوت و توهم پنداشتن این واقعیت ها و نادیده گرفتنشان، آنها را از میان بردارد.


درباره کتاب کیفر آتش
آدم های این داستان از قهرمان اصلی تا شخصیت های کوچک و بزرگی که به فراخور اهمیتشان وارد داستان می شوند همگی کم و بیش دارای توهم مختص خودشان هستند.

کتاب پر از جزئیات جالب و تأمل برانگیز است.

شخصیت پردازی ها عالیست.

از نظر من نقاط اوج این کتاب در یک سوم پایانی آن است؛ یکی فصل “شلوارها” و دیگری که درخشان ترین فصل کتاب است؛ “تیمارستان”

کانتی جهانی با تمام جزئیات ذهنی(که گاه بیش از اندازه توصیف می شوند) خلق کرده و از همه چیز جالب تر آنجاست که همین جهانِ گویی مسخ شده، برای ما بسیار جالب و در عین حال آشناست؛ انگار جایی زندگی اش کرده ایم. کانتی را باید خواند.

» به دلیل نگاهِ زن ستیزِ قهرمانِ داستان، شاید خانم ها از این کتاب لذت چندانی نبرند.


قسمت‌ هایی از متن کتاب کیفر آتش
بهترین تعریف ِ میهن، همان کتابخانه است.

بگذاریم که حال، گذشته شود، آن وقت آماس های دردناکِ امروز، دیگر محسوس نخواهد بود. دردهای ما همه از حال است.

چه مدرکی داریم که اشیاء غیرزنده، نمی توانند درد را حس کنند؟ چه کسی می داند که یک کتاب، به شکلی عجیب برای ما که نمی توانیم درکش کنیم، به کتاب های دیگر عشق نمی ورزد؟

مگر مرگ چیست؟ توقف یک سلسله اعمال فیزیولوژیکی! یک چیز ِ منفی، یک هیچ! یعنی باید منتظر آن بمانم؟ منتظر یک کالبد ِ پیر که مثل کَنه به زندگی چنگ انداخته، تا کی هوس کند و چنگش را شُل کند؟




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب