گلف روی باروت(نگاه)
- دسته بندی : کتاب فارسی > رمان ایرانی
- کد محصول : 1.28301
-
وضعیت :
موجود
- شابک: 9789643517830
- مولف: آیدا مرادی آهنی
- وزن(گرم): 593
- تعداد صفحه: 543
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-38-7 | بخش B ستون 38 ردیف 7
- توضیح: رقعی نرم
گلف روی باروت دومین کتاب آیدا مرادی آهنی بعد از مجموعه داستان پونز روی دم گربه، رمانی با داستانی معمایی است درباره زنی جوان که بعد از ملاقات با حامی نواح پور، درگیر یک سری بازیهای خطرناک میشود و درست زمانی که تصمیم میگیرد این مرد و اتفاقات پیرامونش را فراموش کند، آشنایی با پدر حامی، او را وارد مسیر جدیدی میکند.
راوی گلف روی باروت خانم سام است، زن تنهایی که پدر و مادر و شوهرش خارج از کشور هستند، هیچ دوستی ندارد و میخواهد یک بیزینسمنِ درجه یک شود. خانم سام داستانش را با دو صدا و ضمیر مختلف، یکی صدای خودش با ضمیر اول شخص و دیگری صدای درونی با دوم شخص که اغلب خطاب به خود اوست و به مرور این دو تبدیل به ما میشوند، روایت میکند.
از نظر زمانی، داستان در سه دوره مختلف اتفاق افتاده است که بدون داشتن یک توالی مرتب روایت میشوند: دوره سه ماهه آشنایی خانم سام با حامی و حواشی پیرامون این آدم، سفر دریایی که خانم سام با نبی نواح پور ملاقات میکند و زمان حال که راوی ضمن تحلیل هر آنچه که اتفاق افتاده، نتیجه خیلی از کارهایش را میبیند. در حین این روایتها بخشی از گذشته این سه نفر هم معلوم میشود.
درباره گلف روی باروت
گلف روی باروت با معمای ناپدید شدن یک فرد شروع میشود و فصل به فصل خواننده را مشتاق به خواندن و علاقهمند به سردرآوردن از ماجرا میکند. با مطالعه این کتاب، میتوانید روایت زنی را بخوانید که به خاطر عجول بودن و لجبازیهایش شکستهایی را تجربه میکند؛ هر چند که باعث میشوند به هویت تازهای از خودش برسد. داستان آدمی را بخوانید که از یک دیدار تصادفی ساده، بازی پیچیده ای را آغاز میکند. یا داستان یک اعتقاد که دلیلی برای بزرگترین شکست یک مرد میشود.
ممنونم از خانم آیدا مرادی آهنی به خاطر نوشتن رمانی که به نظر من یک سر و گردن از داستانهای ایرانی که طی این چند سال خواندم، بالاتر است.
به جرأت میتوانم بگویم که این کتاب تمام ویژگیهای یک داستان خواندنی را دارد: سوژهای متفاوت درباره فساد پول و قدرت، شخصیتپردازی قوی، تنوع مکانی شامل خانه و باغ و سفارت روسیه تا درون کشتی و کشورهای ایتالیا و لبنان.
یکی دیگر از مواردی که کتاب را علیرغم حجم زیادش خواندنیتر میکند، تشبیهات جالب و خلاقانهای است که نویسنده در جای جای داستانش آورده است؛ مانند این چند تشبیه که شخصا آنها را بسیار میپسندم:
هشت صبح از بالای بیست و یک طبقه، تهران شبیه مقوای شانه تخم مرغی ست که کودکی ناشی برای کاردستی یا روزنامه دیواری روی آن نقاشی کرده باشد. (گلف روی باروت – صفحه ۱۴)
مثل هر محله بومی و قدیمی شبیه پیانوییست که ساختمانهای کوچک و بلند دو طرفش مثل کلیدها هر کدام نت مخصوص به خودشان را دارند. (گلف روی باروت – صفحه ۲۰۳)
نور چراغ فانوسی که بالای در قهوهخانه، از لای دستههای پیچ امینالدوله آویزان است، مثل نگین گوشوارهای است که از لای چند دسته مو بیرون زده باشد. (گلف روی باروت – صفحه ۳۴۹)
بیرون ماشین، برگها مثل زنی که بسته باشند به دم یک اسب، روی زمین دنبال باد کشیده میشوند. (گلف روی باروت – صفحه ۴۷۲)
گلف روی باروت کتابی نیست که بعد از خواندنش بلافاصله سراغ کتاب دیگری بروید، دلتان میخواهد تا چند روز داستانش را، آدمهای مهم قصه را، شیوه زندگی، تنهایی و تضادهای فکری خانم سام را مرور کنید؛ حداقل برای من که اینطور بود. توصیه میکنم حتماً این کتاب را در برنامه کتابخوانی خود قرار دهید.
جملاتی از متن کتاب گلف روی باروت
حال کسی را دارم که کابوس میبیند اما صدای دوروبرش را هم میشنود. با این فرق که این صدا نمیگوید چیزی که میبینی فقط یک کابوس است و تمام میشود. میگوید کسی که نشسته روبرویم، فعلاً و این جا نمیتواند کاری به کارم داشته باشد. (گلف روی باروت – صفحه ۹۶)
عادت کردهای که جلو آدمها این قدر بشوی مثل خودشان تا یک دفعه ازشان جلو بزنی. اگر هم نشد یعنی اگر هم نتوانستم، فرار میکنم. (گلف روی باروت – صفحه ۱۱۵)
ترسی که تا یک دقیقه پیش ازش فرار میکردی، همین جاست. همان ترسی که میترسیدی ازش. دیگر نمیتوان قایم کنی میترسی از این که دلت فقط برای خودت بسوزد. ترس تو فقط از کسی که پشت این در نشسته نیست، تو از همان آدمی که راه دررواش را بلد است بیشتر میترسی. (گلف روی باروت – صفحه ۱۴۶)
آخر این چیزها را که آدم توی هوای آفتابی و با این بوی بهار نارنج نمیپرسد. این سؤالها هوای سرد و مه گرفته میخواهد تا اگر چانهات میلرزد بگویی لعنتی، عجب سرد است! و چشمهایت که دارد خیس میشود بگویی عجب، تا حالا وسط چنین سوزی گیر نکرده بودم. (گلف روی باروت – صفحه ۳۹۹)