کتاب سونیا بالای دار تاب می خورد
داستان «سونیا بالای دار تاب می خورد» در لهستان و در روزهای پایانی جنگ دوم جهانی در یک بیمارستان روانی در شهری به نام «تورکی» می گذرد؛ در طول جنگ دوم جهانی، این بیمارستان به عنوان مامن و پناهگاهی بود که از کشتار دسته جمعی نازی ها جان سالم به در برده بود. درست پشت دروازه های آهنین این بیمارستان، جنگ در جریان بود... قهرمان داستان ، یورک به آگهی استخدام روزنامه یی پاسخ می دهد که به همکاری اش با زیبای بلوندی به نام سونیا برای حسابداری در تورکی منجر می شود. آن دو و گروه دوستان نوزده بیست ساله شان - مارسل، الک، سونیا و یانکا- کار می کنند، آخر هفته ها به پیک نیک می روند، و در باغ های بیمارستان پایکوبی می کنند. یورک و دوستانش با زندگی کردن ، ناسازگاری و ویرانی جنگ در اروپا را به چالش می کشند، و می کوشند هرچه می توانند زیبایی را نجات دهند یا دوباره خلق کنند. آن طور که سیسیلیا دریمولر در نشریه ی ال.پایس اسپانیا می نویسد: «هاله یی شیرین و جادویی، تمام داستان «تورکی» را دربرگرفته؛ یک داستان عاشقانه یا شاید داستان هایی عاشقانه در یک داستان که چیزی شبیه به یک تابلو، از جنس نقاشی های مارک شاگال است که با نثر بی بدیل و بی مثالش، تاب می خورد، می رقصد، آواز مییخواند و خیال می بافد...»

 

مارك بينچك متولد سال 1956 ، نویسنده لهستانی ، مورخ ادبیات ، مترجم زبان فرانسوی ، مقاله نویس و متخصص محیط زیست است.

 

 

پشت جلد کتاب آمده است:

مارک بینچک (۱۹۵۹- ورشو) از بزرگترین نویسندگان امروز لهستان است که با رمان سونيا بالای دار تاب می خورد و «ترمینال» نام خود را به عنوان یکی از بزرگ ترین نویسندگان اروپا تثبیت کرد. لهستان با نام های بزرگی در ادبیات و سینما و تئاتر گره خورده: از رومن پولانسکی در سینما، تادئوش روژه ویچ و اساوی مرژوک در تئاتر تا آیزاک بشویس سینگر و استانسيلاو إم در داستان، چسلاو میلوش، ویسواوا شیمبورسکا و آدام میتسکیه ویچ در شعر. مارک بینچک نیز در کنار این نام های بزرگ، امروزه جزو بزرگترین و تاثیرگذارترین نویسنده های لهستان به شمار می آید. که با «سونیا بالای دار تاب می خورد» توانست به مرحله ی نهایی جایزه ی ادبی نایک به عنوان کتاب سال لهستان و جایزه ی ريمونتا به عنوان جایزه ی ادبی سال لهستان راه یابد، و سپس
در سال ۲۰۰۰، جایزهی ادبی آکادمی فرانسه را از آن خود کند. تاجایی که میان کوندرا نویسنده ی بزرگ چک در ستایش آن نوشت: «این رمان شبیه هیچ رمان دیگری نیست.» داستان «سونیا بالای دار تاب می خورد» در لهستان و در روزهای پایانی جنگ دوم جهانی در یک بیمارستان روانی در شهری به نام «تورکی» می گذرد؛ در طول جنگ دوم جهانی، این بیمارستان به عنوان مامن و پناهگاهی بود که از کشتار دسته جمعی نازیها جان سالم به در برده بود. درست پشت دروازه های آهنین این بیمارستان، جنگ در جریان بود... قهرمان داستان، يورک به آگهی استخدام روزنامه یی پاسخ می دهد که به همکاری اش با زیبای بلوندی به نام سونیا برای حسابداری در تورکی منجر می شود. آن دو و گروه دوستان نوزده بیست ساله شان - مارسل، آلک، سونیا و یانکا۔ کار می کنند، آخر هفته ها به پیکنیک می روند، و در باغهای بیمارستان پایکوبی میکنند. یورک و دوستانش با زندگی کردن، ناسازگاری و ویرانی جنگ در اروپا را به چالش می کشند، و می کوشند هرچه می توانند زیبایی را نجات دهند یا دوباره خلق کنند. آن طور که سیسیلیا دریمولر در نشریهی ال.پایس اسپانیا می نویسد: «هالویی شیرین و جادویی، تمام داستان «تورکی» را دربرگرفته؛ یک داستان عاشقانه یا شاید داستانهایی عاشقانه در يك داستان که چیزی شبیه به يك تابلو از جنس نقاشی های مارک شاگال است که با شربی بدیل و بیمثالش، تاب می خورد، می رقصد، آواز می خواند و خیال می بافد...)

 




Tworki

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب