پشت جلد کتاب آمده است:

دراز کشیدم و از پنجره به درخت نخل زیر نور ماه نگاه کردم. خوابم نمی برد. زندگی ام در یک اتفاق وحشتناک روی هوا بود. چرا این بدبختی ها سر من می آمد؟ نمی توانستم دلیلی پیدا کنم که مستحق این همه بدبختی باشم. تنها چیزی که در زندگی می خواستم این بود که در فیلم بازی کنم و حالا لحظه به لحظه از این آرزویم دور و دورتر می شدم. اصلا انگار نه انگار که در هالیوود بودم. انگار در یک شهر دیگر راننده ماشینی یونیفرم پوش بودم که هر صبح یک کار ثابت انجام می دهد و آن هم رانندگی چرا به خاطر خوبی هایم به خطر می افتادم. 




I should have stayed home

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب