بندی قلعه بیداد
- دسته بندی : کتاب فارسی > ادبیات
- کد محصول : 1.684
-
وضعیت :
ناموجود
- مولف: یوسف زیدان
- مترجم: سیدحمیدرضا مهاجرانی
- وزن(گرم): 340
- تعداد صفحه: 316
- ناشر: نیلوفر
کتاب بندی قلعه ی بیداد
"بندی قلعه ی بیداد" رمانی است به قلم "یوسف زیدان" و با ترجمه ی "حمیدرضا مهاجرانی" که به زندگی "ابن سینا در محبس" می پردازد.
"یوسف زیدان"، نویسنده و محقق مصری است که در کنار داستان نویسی، آثار پژوهشی بسیاری را نیز منتشر نموده است. او بیشترین فعالیت تحقیقاتی خود را به زمینه هایی نظیر مطالعات اسلامی و عربی اختصاص داده است. خوانش اسناد تاریخی و جمع آوری منابع تحقیقاتی، مانند آثاری که مربوط به تاریخ طب عربی، تاریخ تصوف و فلسفه ی اسلامی هستند، برخی از آثار این نویسنده را شامل می شوند. "یوسف زیدان" برای نوشتن کتاب "عزازیل"، در سال 2009 جایزه ی بین المللی ادبیات داستانی عرب را که با عنوان بوکر عربی شناخته می شود، از آن خود کرد.
کتاب "بندی قلعه ی بیداد" شرح حال دانشمند و پزشک معروف ایرانی، ابوعلی سیناست که دانشمندی همه چیز دان و مسلمان بود. بسیاری از نویسندگان و مورخان درباره ی زندگی این دانشمند به پژوهش پرداخته اند و نخستین مرتبه نیست که داستان وی از قلم یک نویسنده روایت می شود. با این حال در "بندی قلعه ی بیداد"، نویسنده سعی کرده تا جنبه ی دیگری از زندگی ابوعلی سینا را از پنجره ی ادبیات داستانی ارائه دهد. این کتاب بر اساس نسخه های خطی بازمانده از زندگی نامه ابن سینا که توسط شاگرد وی جوزجانی ثبت شده، به رشته ی تحریر درآمده است و داستان شیخ الرئیس را که در قلعه ای در فردجان (یک منطقه در اراک) زندانی است، روایت می کند. رمان "بندی قلعه ی بیداد" به هفت بخش تقسیم می شود و با روزهای نخستینی که شیخ الرئیس در قلعه ساکن شده، آغاز می شود.
پشت جلد کتاب آمده است:
تا زمانی که کاغذ، دوات و قلم چون یاورانی باوفا و بی غش در کنارم هستند و می توانم بنویسم من اینجا یک زندانی نیستم. از طرفی چه در صدد انکار برآیم و چه قبول داشته باشم حقیقت آن است که من یک زندانی ام، در حبس روزگار می گذرانم و تنها سلاحی که در دست دارم شکیبایی است. باید به شکیب باشم تا ابرهای تیره دوران سیاه حبس از آسمان زندگی ام زدوده شوند. بارالها، تو را می خوانم! چقدر حکمت و تقدیرت شگفت آور و حیرت انگیز است!!؟ ای آفریننده هستی، چرا مرا در چنین زمانهای پلشت آفریدی!؟ از چه روی آنکه خودت خلق کردی و مظاهر صنعت را در آن به اکمال رساندی، با حکمت واسعت به او تعالی بخشیدی، با دست خویش پروراندی و روحت را در او دمیدی به خودش وانهادی، خوارش داشتی و در دیار آکنده از هراس و هول رهایش ساختی!؟... چرا!!؟