کتاب در دل گردباد 
کتاب در دل گردباد روایت کابوس هجده ساله گینزبورگ نوسنده ی کتاب از زندان ها و اردوگاه های کارگری شوروی را در پی پاکسازی های استالینیست در سال 1937 ارائه می دهد.
در زمان قتل کیروف ، اوگنیا سمیونوونا گینزبورگ 27 ساله بود ، مادری با سه فرزند ، یک عضو وفادار حزب و یک معلم مدرسه و روزنامه نگار در کازان در شرق روسیه. در آن زمان ، همچنین ، چهار جلد تاریخ حزب کمونیست اتحادیه منتشر شد ، که در پوشش وحشت های تزاری 1905 ، استالین را ناراضی کرد. این شامل "خطاهای" خاصی در ارتباط با تئوری انقلاب دائمی بود. پروفسور نیکولای ، که متن توهین آمیز را نوشته بود ، اتفاقا نویسنده کتاب منبع تاریخ تارتار نیز بود. به طرز باورنکردنی ، خانم گینزبورگ دستگیر شد و به عنوان تروتسکی و ضدانقلاب محکوم شد ، زیرا او نتوانسته بود برای انتشار خود نقدی در مورد تقبیح کتاب تارتار الووف بنویسد.

در اینجا گینزبورگ چند سال آخر محکومیت خود را در مجموعه ای از اردوگاه های کار وحشیانه در دورترین گوشه شمال شرقی روسیه بازگو می کند. آنها فقط درصورتی که درجه حرارت -50 درجه سانتیگراد باشد کار را متوقف می کنند و نگهبان ادعا می کند دما هرگز از 49 درجه پایین نیامده است. گینزبورگ از این نظر خوش شانس تر بود که دوستان با نفوذی داشت و اغلب شغل های بهتری از جمله در بیمارستان های اردوگاه و مزارع پیدا می کرد. پس از آزادی وی مجبور شد در ماگادان ، شهری دورافتاده در ساحل شرقی روسیه ، ساکن زندانیان سابق و چند کارگر آزاد که برای حضور در آنجا هزینه های اضافی دریافت می کردند ، بماند. زندگی به تدریج بهتر شد: او توانست پسرش را که از زمان کودکی ندیده بود ببیند و ...

 

 

پشت جلد کتاب آمده است:

گرچه درباره مجمع الجزایر گولاگ چیزهایی می دانم، اما در ضمن مطالعه این کتاب، حتی برای یک لحظه علاقه ام کاستی نگرفت و این شاید تا حدی به این دلیل باشد که این زن حیرت انگیز در طول سرگردانی های اجباری اش در میان جهنم های متعدد و «بهشت» های معدود هرگز حتی یک لحظه طنزش را از دست نداده و هرگز آن را به بیراهه نکشانده است. این خود به تنهایی اعجاز است. و معجزه عظیم تری که باید در برابر شکوه بی حد و حصرش سر تعظیم فرود آورد آن که قدرت و تحملش را، عزم و اراده اش را برای بقا، حتى در وضعیت های به غایت نومیدانه، مدیون شعر است. به مجرد اینکه چند دقیقه ای به آرامش و سکوت دست می یابد، می تواند نفسی تازه کند و بنشیند، دراز بکشد و نفسی عمیق برآورد، ابیاتی به ذهن و زبانش می آید: آخماتووا، پاسترناک، ماندلشتام، و نیز رمان و داستان و خلاصه ادبیات - به عبارت دیگر، همه آن چیزهایی که زن روسی زمان او با خود حمل می کند: مایملکی که نمی توان ضبط کرد، که از تمام بازرسی ها جان به در می برد - ادبیاتی که پیش از این در سفری در گردباد اثبات کرده بود که برایش اهمیتی حیاتی دارد. ژنده پاره ای بر تن و ضعیف و تحقیر شده و در حال قطع درخت در ۴۹ درجه سانتیگراد زیر صفر و شب ها در کلبه، بر خلاف انتظار نه به ضروریاتی چون آش و نان، گرم و خشک شدن سر و لباس، که به شعر می اندیشد!
هاینریش بل 

 





یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب