پشت جلد کتاب آمده است:

بورژوا ... در روزگاری نه چندان دور کاربرد این مفهوم در تحلیل اجتماعی ناگزیر به نظر می رسید؛ امروزه روز، اما، شاید سالها بگذرد و این کلمه به گوشمان نخورد. سرمایه داری قدرتمندتر از هر زمانی است، اما تجسم فردی آن گویا ناپدید شده است. ماکس وبر در ۱۸۹۵ نوشت: «من عضوی از طبقهی بورژوا هستم، خود را بورژوا احساس می کنم، و با آرمان ها و ایدئال های آن بزرگ شده ام». امروزه چه کسی می تواند از «آرمان ها و ایدئال های» بورژوایی سخن بگوید؟ - این آرمان ها و ایدئال ها چه هستند؟»

فرانکو مورتی کار بررسی بورژوا در ادبیات مدرن اروپایی را این چنین آغاز می کند. او در این بررسی نمایشگاه ی از چهره های افراد را با تحلیل کلیدواژه هایی چند و دگرگونی هایی که نثر به خود دیده است در می آمیزد، و از «رباب-کارگر» فصل آغازین کتاب به نقد بنیادی ایبسن بر فرهنگ بورژوایی در فصل پایانی می رسد، و در این میان با کندوکاو در دلایل ضعف تاریخی آن و بلاموضوع بودن امروزین اش، پست وبلند فرهنگ بورژوایی را ترسیم می کند.

سنت شکن بزرگ در عرصه ی نقد ادبی» - جان ساترلند، گاردین

در محافل ادبی، مورتی به خاطر رویکرد داده محورش مشهور است. او این روش را به مدد ترسیم نمودار و طرح و نقشه پیش می برد. اگر این روش ها جا بیفتند، نگاه ما به تاریخ ادبی عوض خواهد شد» - وایرد

 



کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب