پشت جلد کتاب آمده است:

 در آن سالهای شورانگیز، آباد و نوین زندگی، هنگامی که این کتاب پژوهشی - دانشی را ( به سال ۱۹۷۹ ترسایی ) ترجمه کردم گمان نمی بردم که بارها و بارها تجدید چاپ و باز کمیاب شود. استادم پروفسور احمد کامیابی مسک، آن را به فرانسوی ترجمه کردند و به زودی در آنجا هم نایاب شد. و نیز آقای مریوان حلبچه ای که ترجمه شان در میان عرب زبان ها و مناطق کرد نشین قحطی افتاد.

امروز که این اثر بدون بازنویسی در متن اصلی، با طراحی زیبای جناب آقای مجید ضرغامی و به همت انتشارات محترم سرزمین اهورایی در آستانه ی چاپ تازه است، شوربختانه استاد عبدل اسمیت از دنیا خارج شده است. کسی که خود فرآوردهی عشقی آهان آهان دار از مادری انگلیسی و پدری عرب بود. البته او هرگز مادر خود را ندید، خواهری نداشت و ازدواج نکرد اما اثری فنا ناپذیر از خود به جای گذاشت که تا دنیا دنیاست سندی دانشی- حکمی و ریشه دار در شناخت روانشناختی و هم جامعه شناختی زن ( از دیرینه سال، باستانشناسی زن، تا دوران مدرن ) برای پژوهشگران، دانشگاهیان و عموم مردم دنیا پدید آورد.

من آرزو دارم هرچه سریعتر این کتاب در چین، هندوستان، روسیه، استرالیا، نیوزیلند، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و کردی شمالی هم ترجمه شود تا مردان نازنین و کنجکاو آن سرزمینها نیز از آخرین دست آوردهای پژوهشی دانشی از هرمونوتیک (باب زنان) آگاهی یابند و اکنون شادمانم که مردان هم میهنام زودتر از دیگر مردان عالم به این کتاب دسترسی داشته اند به ویژه مردان ایرانی خارج از وطن، که دانسته ام ایشان برای خواندن این اثر تشنه تر از دیگر مردان عالم اند. البته تجربیات تاریخی نشان میدهد این کتاب را بیشتر مردان تهیه کرده اند در حالیکه آرزو داشتم این اثر ژرف و بیتا را خانم ها بجویند و به همسرانشان هدیه کنند، کتاب را مهریه و خواندش را شرط ازدواج خود کنند. یا فردای نخستین شب زندگی مشترک فصولی از آن را خود برای همسرشان بخوانند، آن هم به صدای بلند. من کسانی را می شناسم که صدها بار کتاب را خوانده اند اما باز برای خواندن آن عطش دارند. بدیهی است در زندگی مردانی خوشبخت اند که این کتاب را از حفظ باشند.

باور کنید زندگی تنها امروز است. من سالهاست که هر روز به امید فردا بیدار شده ام، ولی دیده ام که باز در امروزام چنانچه هنوز هرگز فردا را ندیده ام. پس این کتاب را زیاد بخوانید، با صدای بلند بخوانید و به پند آنها که می گویند: «عسل خوردن بسیار زیان آور است» گوش نکنید که من خود از هنگامی که آن را ترجمه کرده ام خوشبختی مثل آدامس چسبیده به آستین کت ام، راست می روم خوشبخت ام، چپ می روم خوشبخت ام، خواب ام خوشبخت ام، باور کنید زمین جاذبه ای ندارد. سیب ها به خاطر این ترجمه است که از درخت می افتند. تنها جاذبه ی زمین موضوع این کتاب است. (مترجم: محمدصالح علا)

 



کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب