پشت جلد کتاب آمده است:

بگو چکار کنم؟

با فلفلی که طعم فراق میدهد

با دردی که فصل را نمی شناسد

با خونی که بند نمی آید

بگو چکار کنم؟

م وقتی شادی به دم بادبادکی بند است

و غم چون سنگی

مرا در سراشیب یک دره دنبال می کند

دلم شاخه ی شاتوتی

که باد

خونش را به در و دیوار پاشیده است.

 





یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب