کتاب پرسه زیر درختان تاغ 
نویسنده در این کتاب که با ریتمی تند و با استفاده از پس و پیش رفتن صحنه ها نوشته شده است، سعی دارد داستانی هیجان انگیز و وحشت آور خلق کند. البته فضای داستان و حالت مبهم ارایه شده در برخی صحنه ها، حالتی معمایی گونه را نیز برای مخاطب به تصویر می کشد.داستان روایت کویر است، کویری تشنه که خلق و خوی خشن و تشنه ی خود را ناخودآگاه به اهالی سرزمینش منتقل می کند.

 

پشت جلد کتاب آمده است:

از خاک سینه ام می سوزد. همه جا خاروخاشاک است. این سرزمین نفرین شده است. تنها چیزی که تویش درمی آید درختچه های زشت گز است که تو خاک شور هم دوام می آورند. استوار می گوید: «پشه های سالک این جا خانه می کنند. پای همین درختچه های گز. می دانی اگر کسی را بگزند، تا اخر عمر از ریخت و قیافه می اندازندش.» یکی دوتا سالکی دیده بودم. سهرابی هم همین جا سالک گرفت. روی گونه اش سالک زد، درست زیر چشم های درشتش . اما باز صورتش از ريخت نیفتاد، هنوز برورویش را دارد. پسر باز گاه گداری غیبش می زند. چرا جناب سروان بهش گیر سه پیچ نمی دهد، خدا می داند. می گویم: «ما که از بچگی ریخت و قیافه ای نداشتیم.» تا چشم کار می کند خاک و خاک و خاک... - از متن کتاب -




Walking Under The Trees
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب