• دسته بندی : کتاب فارسی > رمان ایرانی
  • کد محصول : 1.20952
  • وضعیت : موجود

  • شابک: 9789643623845
  • وزن(گرم): 98
  • تعداد صفحه: 96
  • ناشر:
  • قفسه نگهداری در کتابسرا: B-35-7 | بخش B ستون 35 ردیف 7
  • موجودی: 5
  • توضیح: رقعی شومیز
  • امتیاز:

پشت جلد کتاب آمده است:

دستم را بسته اند. با دست بند از پشت بسته اند و پشت وانتی انداخته اند. کف وانت لخت لخت است. نشسته ام روی آهن سرد و تکیه داده ام به دیواره ی فلزی. چشمم را نبسته اند. اول بستند و بعد باز کردند. مرد چاق گفت که باز کنند و مرد لاغر باز کرد. بعد از این که چشمم را باز کردند، فهمیدم کدام یکی چاق بود، کدام لاغر. سه نفر بودند، مرا انداختند پشت وانت، در پشتی را بستند و رفتند جلو نشستند. نفهمیدم هم کی کجا نشست، کی راند. فقط فهمیدم که هر سه رفتند و نشستند. وقتی ماشین راه افتاد، صبح بود. صبح صبح هم نبود، خورشید در آمده بود. به من هیچی نگفتند. نگفتند کجا می رویم، کجا می برندم. پرسیدم. از همان مرد چاق پرسیدم. فکر کردم از او باید بپرسم. ولی چیزی نگفتند، هیچ کدام چیزی نگفتند. نه چیزی گفتند، نه فحش دادند. فقط یک بار حرف زدند. مرد چاق حرف زد. گفت: (چشمش را باز کن)

- از متن کتاب -

 




Mardi ke goorash gom shod
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب