کتاب جاده
در این رمان، مردی به همراه پسرش در جاده های آمریکا که به کشوری سوخته و برباد رفته تبدیل شده، قدم برمی دارد. هیچ چیز به جز خاکستر های معلق در باد، در دورنمای ویران و بلازده ی آن جا حرکتی ندارد. هوا به قدری سرد است که سنگ ها را شکاف می دهد و برف خاکستری رنگی از آسمان تیره و تار می بارد. مقصد این پدر و پسر، ساحل است؛ اگرچه آن ها نمی دانند که چه چیزی در آن جا انتظارشان را می کشد. این دو نفر به جز هفت تیری برای دفاع در مقابل دسته های یاغی کمین کرده در جاده ها، لباس هایشان و چرخ دستی ای از غذای قابل خوردن، هیچ چیز دیگری ندارند. رمان جاده، داستان تکان دهنده ی یک سفر است. جاده، آینده ای را متصور می شود که هیچ امیدی در آن باقی نمانده است؛ اما این پدر و پسر با عشق پایدار میانشان، تمام دنیای یکدیگر را می سازند. جاده، با تمامیتی کم نظیر در بینش و دید خود، تأملی ژرف و استوار است بر توانایی انسان در انجام بدترین و بهترین کارها: نهایت ویرانگری، سختی ها و رنج های هولناک و البته عشق و محبتی که دو انسان را در مواجهه با یأس و ناامیدی کامل، زنده نگه می دارد.

 

کورمک مک کارتی (به انگلیسی: Cormac McCarthy) که با نام چارلز مک کارتی (به انگلیسی: Charles McCarthy) زاده شد، رمان نویس و نمایش نامه نویس آمریکایی است.در تاریخ ۲۰ ژوئیه سال ۱۹۳۳ در شهر پراویدنس ایالت رودآیلند به دنیا آمد. او در یک خانه ی بزرگ در شهر ناکسویل ایالت تنسی بزرگ شد. پدرش در این شهر، وکیلی موفق بود.با این که در چند سال اخیر تعریف و تمجیدهای زیادی نصیب مک کارتی شده است، او در بیشتر سال های عمر حرفه ای اش به جز برای تعداد محدودی از علاقه مندان و منتقدان، شناخته شده نبود.

 

پشت جلد کتاب آمده است:

فاجعه ای اتفاق افتاده و آمریکا نابود شده است. همه جا را خاکستر پوشانده، همه ی فصلها، فصل زمستان است. غذا و آب کمیاب است. حیوانات از بین رفته اند و انسانها همدیگر را می خورند. پدری با پسرش از ساحل شرقی آمریکا به سوی ساحل جنوب غربی به راه می افتد، با این امید که در سواحل جنوب غربی شرایط زیست مناسب باشد. آنها فقط یک هفت تیر دارند با دو فشنگ، لباس هایی که به تن دارند و یک گاری. با آنها همسفر شویم. کاری شگفت از مک کارتی

 




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب