پشت جلد کتاب آمده است:

 دیوید ایگلمن در مغزپویا تصویری متفاوت از مغز را ارائه می کند که در پاسخ به تجربه اش از جهان لحظه به لحظه تغییر می کند. نورونهای مغز به همان اندازه که با یکدیگر همکاری دارند، به شدت با هم رقابت میکنند. درست مثل کشورهای همسایه، آنها نیز به خاطر قلمروشان خود را به خطر می اندازند و با سرسختی از آن دفاع میکنند. جنگ های مرزی که در طول عمر مغزدر جریان است باعث می شود نقشه مغز بار دیگر به گونه ای ترسیم شود که تجارب واهداف فرد را در ساختار مغزاو منعکس کند. به عبارتی، یادگیری هرچیزی در طول عمر، مهارتی جدید، گوش دادن به آهنگی جدید، برانگیخته شدن احساستان با دیدن عکسی خاطره انگیزو شنیدن صدای کسی که دوستش دارید همه اینها باعث می شود مغزتان هر لحظه تغییر کند.

بخشی از پرسش هایی که پاسخ آن را در این کتاب خواهید یافت:

مغزما چگونه از درون حفره تاریک جمجمه که در آن محبوس است، جهان را جذب و نقشهای از بدن را ترسیم می کند؟ چرا مردم در دهه ۱۹۸۰ میلادی صفحات کتاب را کمی قرمزرنگ می دیدند؟ چرا بهترین کمانگیر جهان دست ندارد؟ چرا هرشب خواب می بینیم و این موضوع چه ارتباطی با چرخش زمین دارد؟ وجه اشتراک ترک مواد مخدر و دل شکستگی در چیست؟ چرا دشمن خاطرات زمان نیست، بلکه خاطرات دیگر است؟ چگونه فرد نابینا با زبانش می بیند و فرد ناشنوا با پوستش می شنود؟ آیا ممکن است روزی بتوانیم از روی ساختار میکروسکوپی حک شده در انبوه سلول های مغزیک شخص، به جزئیات زندگی او پی ببریم؟ آیا افراد نابینا واقعا از توانایی شنیداری بهتری برخوردارند؟ میزان انعطاف پذیری مغزچقدر است؟

 



کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب