من نمی خواهم قورباغه باشم

 

من نمی خواهم قورباغه باشم

قورباغه‌ی این قصه دلش می‌خواهد هر چیزی باشد جز یک قورباغه‌ی خیسِ لیزِ حشره‌خور. شاید یک گربه... یا مثلاً‌ یک خرگوش!‌ اما وقتی سروکله‌ی گرگ گرسنه، که از قورباغه خوردن متنفر است، پیدا می‌شود، به این نتیجه می‌رسد که شاید قورباغه بودن از بقیه‌ی چیزها خیلی بهتر باشد!

گفتگوهای جالب و خنده‌دار بین قورباغه و پدرش در کتاب «من نمی‌خواهم یک قورباغه باشم» این نکته را یادآوری می‌کند که باید خودمان را قبول داشته باشیم و از آنچه هستیم لذت ببریم. شاید این داستان در ذهن خوانندگانش چنین رضایتی را به وجود آورد،‌ و البته حتماً آن‌ها را می‌خنداند.

 

مشاهده نمونه صفحات اسکن  شده کتاب

 



از همین مترجم: آناهیتا حضرتی

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب