پشت جلد کتاب آمده است:

راستی وحشتناک نیست که آدمی می تواند در ایام خوشی از هولناک ترین واقعه شوخیکنان و آسوده خاطر یاد کند، طوری که گویی واقعه ای از این دست فقط برای دیگران پیش می آید و ممکن نیست برای خود ما رخ دهد؟! اما بعد رخ می دهد، باورش نمیکنی، با این همه به آن گردن میگذاری؛ و زمان میگذرد، به زندگی ادامه میدهی، در بستری می خوابی که زمانی با دلدار خود در آن سهیم بوده ای، از همان لیوانی مینوشی که او به لب برده است، در سایه سار همان درخت کاجی توت فرنگی می چینی که پیشتر با او می چیدی، با کسی که دیگر میوه نخواهد چید؛ و نه مرگ را دریافته ای و نه زندگی را.




Frau beate und ihr sohn

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب