• دسته بندی : کتاب فارسی > خاطرات
  • کد محصول : 1.49460
  • وضعیت : موجود

  • شابک: 9786227115307
  • وزن(گرم): 130
  • تعداد صفحه: 108
  • ناشر:
  • قفسه نگهداری در کتابسرا: F-1-2 | بخش F ستون 1 ردیف 2
  • موجودی: 2
  • توضیح: رقعی شومیز
  • امتیاز:

پشت جلد کتاب آمده است:

جوانمرد، قلندر و... آن که بر تشک کشتی چون خبر از ضربه خوردن دست حریف می شود، هرگز، به آن دست، نزدیک نشد و پهلوانی های بسیاری در تقاطع فتحی شقاقی و ولی عصر در دهه چهل، تقاطعی نبود، بن بست بود. یک گلفروشی بود که بعد از گشایش تقاطع، دیگر نبود. کریستال نامی به گمانم. صاحب آن دوست تختی بود. گاه تختی ، جلوی گلفروشی می نشست. چند مدرسه ای آن دور و اطراف بود که بسیاری به گا خاطر دیدن پهلوان، راه کج می کردند، تا به دیدار او بیاینده ما که ) بزرگ تر بودیم و تماشای پهلوان بس مان بود، آن سوی خیابان به تماشا کر می ایستادیم. ضیافت جوانمردی و پهلوانی بود، چنان جلوی بچه های قد و نیم قد دبستانی به پا می ایستاد، که انگار مقام برتر از او هستند. قصد من از این نوشته، قلم زدن درباره خصلت ها و منش های تختی نیست، که بسیار گفته اند. می خواهم بگویم، این پهلوان ، با این بزرگی و رادمردی ، جز در ابن بابویه، خانه ای ندارد.

 




Takhti Khaneh Nadarad
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب