پشت جلد کتاب آمده است:

یک مرتبه که در روز روشن داشتند وحشیانه به آنها تجاوز گروهی می کردند یکی از اسیران فریاد کشید و گفت: «بس کنید...!! اگر کسی با خواهران و مادران شما چنین رفتاری بکند خوشتان می آید!!؟ »

این را که گفت یکی از نگهبانان به قدری محکم او را به دیوار کوبید که نقش زمین شد. پشت سر او یک زن دیگر فریاد کشید و همانطور که با جیغ و داد كلماتی نامفهوم و پرورده در خشم بر زبان می آورد تف غلیظی به صورت آن نگهبان انداخت. هلن هم به تقلید از او همان کار را کرد و بعد از او اسیری دیگر و دیگر... به این ترتیب تمام زنان محبوس در اتاق با لشگری از تف های لعاب بسته به لعن و نفرت و نفرین به آن دیو سیرتان تجاوزگر یورش آوردند. آنان از واکنش دسته جمعی زنان مات و مبهوت مانده بودند؛ همه را زیر باران مشت و لگد گرفتند و بی رحمانه کوفتند. آخر سر از زدن آنها دست کشیدند و سکون و سکوت بر اتاق حکمفرما شد. نگهبانان از کتک زدن دست برداشتند شاید به این خاطر که دیگر آبرویی برایشان نمانده بود. نگهبانان یکی بعد از دیگری از اتاق بیرون رفتند درحالی که زنان با نگاه های تحسین برانگیزی که به هم می انداختند گویی قصد داشتند دستی به نشانه دست مریزاد بر شانه های ورم کرده، نیلین و خفته در دردهای یکدیگر بزنند. عده ای از آنان در اثر خوردن آن کتک های وحشیانه تا روزها نتوانستند از جای خودشان تکان بخورند.

 




The Bird Tattoo

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب