کتاب کلارا و خورشید
کتاب «کلارا و خورشید» رمانی نوشته ی «کازوئو ایشی گورو» است که نخستین بار در سال 2021 وارد بازار نشر شد. این رمان، داستان «کلارا» را روایت می کند: یک دوست مصنوعی، رباتی شبه انسان با ویژگی های منحصر به فرد که از مغازه ای که در آن قرار دارد، با دقت به رفتار آدم هایی می نگرد که وارد مغازه می شوند یا از مقابل ویترین در خیابان عبور می کنند. او همچنان امیدوار است که یک مشتری خیلی زود از راه خواهد رسید و او را انتخاب خواهد کرد. کتاب «کلارا و خورشید» اثری هیجان انگیز است که تصویری از جهان در حال تغییر انسان ها را از دریچه ی نگاه یک راوی فراموش نشدنی ارائه می کند؛ راوی ای که به دنبال یافتن پاسخ برای پرسشی بنیادین است: عاشق شدن به چه معنا است؟

کلارا و خورشید رمان بزرگی ست. یک اثر علمی تخیلی و پادآرمانشهری که رنگ و بوی آثار ماندگار و بزرگ کلاسیک را هم می دهد.

 

کازو ایشیگورو (Kazuo Ishiguro) (زاده ی ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در ناگازاکی) نویسنده ی انگلیسی ژاپنی تبار است که خانوادهاش وقتی پنج ساله بود، به انگلستان مهاجرت کردند. ایشیگورو مدرک کارشناسی خود را در زبان انگلیسی و فلسفه از دانشگاه کنت در سال ۱۹۷۸ و مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته ی نویسندگی خلاق در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه انگلیای شرقی دریافت کرده است.

 

پشت جلد کتاب آمده است:

کلارا، رباتی یا هوش مصنوعی، با ویژگی های خارق العاده خود وقار کسانی را که با به فروشگاه می گذارند و رهگذرانی را که از مقابل ویترین عبور می کنند. با بقیه تماشا می کند و سعی در تحلیل آنها دارد. کالا را در انتظار است تا کودکی او را انتخاب کند. ولی وقتی موقعیتی پیش می آید که شرایط برای همیشه تغییر کند، به او اخطار داده می شود که خیلی روی وعده های انسان ها حساب نکند کارونو ایشی گورو در اولین رمانش بعد از دریافت جایزه نوبل ادبیات، از نگاه راوی ای منحصربه فرد به جهان صارتمان که با سرعت در حال تغییر است می نگرد و در بین پاسخ این سوال بنیادین برمی آید؛ معنای عشق چیست؟ کالارا و خورشید، رمانی تکان دهنده و گیرا، دریچه ای است تا خودمان را از بيرون تماشا کنیم و طريق عاشقی بیاموزیم .

 

پشت جلد کتاب آمده است: 

من و رزا تو که بودیم، جايمان وسط فروشگاه کنار میز مجله ها بود و به نیمه بزرگ تر ویترین دید داشتیم. بنابراین می توانستیم بیرون را تماشا کنیم: کارمندان شتابان در گذر، تاکسی ها، دونده ها، جهانگردها، مرد گدا و سگش و بخش پایینی ساختمان آرپی او. بیشتر که جا افتادیم، مدیر به ما اجازه داد به جلوی فروشگاه، درست تا جلوی ویترین، پیش برویم و بعد توانستیم ببینیم که ساختمان آرپی او واقعا چقدر بلند است؛ و اگر درست به موقع آنجا می بودیم، خورشید را حین سفرش در گذر از نوک ساختمان های سمت خودمان تا سمت ساختمان آرپی او می دیدیم.

 

پشت جلد کتاب آمده است: 

رمان کلارا و خورشید تازه ترین اثر نویسندهی بزرگ ژاپنی، کازوئو ایشی گورو، و همچنین نخستین رمان او پس از کسب نوبل ادبی در سال ۲۰۱۷ است. کلارا و خورشید داستانی ساده و الطيف و مضمونی عمیق و تکان دهنده دارد؛ به زیبایی روایت می شود و هر مخاطبی را با خود همراه می کند. در زمانهای که بچه ها دیگر به مدرسه نمی روند و ارتباطات انسانی بیش از پیش دور و وابسته به جهان مجازی شده، کلارا از دریچه ی ذهن بی آلایش خود، جهان بزرگترها و بده بستان هایشان را تماشا و تفسیر می کند. کلارا ظاهرا فاقد احساس است، اما وقتی فاجعه نزدیک می شود، اوست که بیش از هر انسانی عشق را می فهمد و با انتخاب رشک انگیز خود معنایش می کند. کلارا قهرمانی فروتن و کوچک است در دنیایی که خودخواهی انسان ها آن را قطعه قطعه کرده است؛ و از این منظر، شاید بتوان این رمان را یک شازده کوچولوی مدرن دانست.

 

آقای نقاش معتقد بود هیچ چیز خاصی درون آدم وجود نداره که نشه اون رو دوباره ساخت، که نشه بعد از مرگ فرد ادامه ش داد... می گفت که مدام گشته و گشته ولی همچین چیزی رو داخل هیچ آدمی پیدا نکرده. اما من حالا باور دارم که اون جای اشتباهی رو می گشته! اتفاقا چیز خیلی خاصی وجود داره، اما نه درون خود آدم، بلکه درون اونهایی که دوستش دارن.

 




Klara and the Sun
از همین مترجم: شیوا مقانلو

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب