اعترافات یک جاسوس

 کتاب اعترافات یک جاسوس 
کتاب "اعترافات یک جاسوس" نوشته "الیزابت وین" آمریکایی است که داستان یک جاسوسی را روایت میکند.

در یازدهم اکتبر 1943 یک هواپیمای جاسوسی انگلیسی،در فرانسه که توسط آلمان ها اشغال شده بود،سقوط میکند.خلبان و مسافر این هواپیما دوستانی صمیمی هستند اما تنها یکی از آنها شانس زنده ماندن دارد.مدی نام خلبانی است که زیر نظر سرویس جاسوسی انگلستان فعالیت میکند و وریتی جاسوسی است که ماموریتش جاسوسی از کشور فرانسه است.

وریتی که ترجیح میدهد ماموریتش را ادامه دهد،توسط گشتاپو دستگیر میشود و او دو انتخاب بیشتر ندارد.یا برملا کردن ماموریتش یا مجازات!

اما برای یک مامور مخفی اسیر شده در قلمرو دشمن مجازاتی جز چوبه دار در نظر نخواهند گرفت و او با کابوسی جدید باید دست و پنجه نرم کند.

اما بازجویان نازی به او فرصت انتخاب میدهند که در ازای فاش کردن ماموریت،به او شانس زنده ماندن بدهند.وریتی شروع به نوشتن اعتراف نامه میکند که در این اعتراف نامه سعی بر فاش نکردن ماموریتش دارد و به همین دلیل از گذشته اش مینوسید.چگونه با مدی خلبان آشنا میشود و چرا جنازه اش را در هواپیمای سقوط کرده رها کرد.شرایط بسیار سخت است چرا که او باید در هر تکه از نوشته هایش برای زنده ماند تلاش کند و طوری بنویسد که زنده بماند.اما آیا دادن این اطلاعات برای زنده ماندش کافی است؟

الیزابت وین با متنی زیبا می نویسد که در آن نشان می دهد دوستان واقعی تا چه اندازه برای نجات یکدیگر فداکاری میکنند.

پشت جلد کتاب آمده است:

وقتی دوست صمیمی ات را پیدا می کنی، مثل این است که عاشق شده باشی.»

در یازده اکتبر س ال ۱۹۶۳، یک هواپیمای جاسوسی بریتانیایی، در فرانسه تحت اشغال نازی ها سقوط می کند. خلبان و مسافر این هواپیما دوستان صمیمی هستند اما تنها یکی از آن دو دختر شانس زنده ماندن دارد. وقتی که گشتاپو وریتی را دستگیر می کند، یک راه بیشتر ندارد: یا باید مأموریتش را فاش کند یا با یک اعدام دلخراش مواجه شود. نه این که آن ها موفق نشده باشند از او اعتراف بگیرند؛ نه، فقط اعترافات او با آنچه که انتظارش را داشتند کمی فرق دارد...