پشت جلد کتاب آمده است:

ماریو پوزو در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۰ در یک خانواده فقیر مهاجر ایتالیایی در محله موسوم به ( آشپزخانه جهنم) در شهر نیویورک به دنیا آمد. پدر و مادرش، آنتونیو و ماريا لكونتی پوزو، هر دو اهل آولينو، جایی نزدیک ناپل بودند. پدرش سوزن بان شرکت راه آهن مرکزی نیویورک بود. مادرپوزو از ازدواج قبلی خود ۳ فرزند داشت و شوهر اولش را در حادثه ای در بارانداز از دست داده بود. پوزو و برادرانش هر یک به نوبه خود برای راه آهن نیویورک کار کردند. 
با آغاز دهه ۱۹۳۰ شدیدترین بحران اقتصادی تاریخ آمریکا تا آن زمان شروع شد. بیش از یک چهارم کارگران بیکار شدند و کم نبودند کسانی که از شدت فقر فرار را به ماندن و شرمندگی نداشتن ها ترجیح دادند. ماريو سیزده ساله بود که پدرش خانواده را ترک کرد و آنها به یک ساختمان اجاره ای در محله برانکس که دولت برای فقرا ساخته بود نقل مکان کردند. 
پوزو در این رمان بالاترین مراکز قدرت دنیای غرب را به مبارزه طلبیده و به سخره می گیرد. قلم توانای او، ضمن به تصویر کشیدن دستهای آلوده صاحبان زر و زور در آمریکا، واقع بینانه از زبان یک جوان مسلمان فلسطینی به رییس جمهور آمریکا می گوید: 
« اگر من یک هواپیما بدزدم، هيولا هستم. اما اگر اسراییلی ها یک شهر بی دفاع عرب را بمباران کنند و صدها نفر را بکشند، برای پیشبرد آزادی ضربه ای وارد می کنند. علاوه بر آن، انتقام هولوکاست معروف را که اعراب هیچ نقشی در آن نداشتند، از آنان می گیرند. اما ما چه امکاناتی داريم؟ قدرت نظامی نداریم، تکنولوژی نداریم... اسراییل به وسیله قدرتهای بیگانه علم شد و مردم من به بیابان رانده شدند. ما بی خانمان های جديديم. يهوديان جديد، عجب طنزی، دنيا توقع دارد ما نجنگیم؟... آن تروریست ها، آن قتل عام کنندگان بی گناهان، اکنون قهرمان شده اند. یکی از آنها حتی نخست وزیر اسراییل شد و سران دولت ها طوری او را پذیرفتند که انگار هرگز بوی خون روی دستهایش را حس نمی کردند.» 

 




The Fourth K

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب