• دسته بندی : کتاب فارسی > رمان خارجی
  • کد محصول : 1.46046
  • وضعیت : موجود

  • شابک: 9782000759447
  • وزن(گرم): 304
  • تعداد صفحه: 360
  • ناشر:
  • قفسه نگهداری در کتابسرا: F-7-1 | بخش F ستون 7 ردیف 1
  • موجودی: 4
  • توضیح: رقعی شومیز
  • امتیاز:

پشت جلد کتاب آمده است:

خبر مثل بمبی منفجر شد: «دایی رضا را از سر کلاس بردند

انگار شیئی سنگین توی سرم خورد و چیزی توی مغزم ترکید. گیج و ناهشیار به دهان آقاجون نگاه کردم. چنگ انداختم به بازوی صبا، زمین زیر پایم تاب می خورد. چشمانم می جوشید. حلقه های اشک روی صورتم سر می خوردند. عزیز از پشت پردهی تار، دو بامبی توی سرش کوبید: «یا ابوالفضل، خودت رحم کنپشتش روی دیوار سر خورد و مثل کیسهی بزرگی با صدا روی زمین نشست. نگاه مات و مه گرفته اش یک دور از همه گذشت. مثل معلمی که بچه ها را به صف می کند و قرار است خبر رفوزهگی همه را از دم بدهد. صبا تکانم میدهد: «به خاطر عزیزت هم شده باید سرپا باشی

 سرپا می شوم. سرپا می شوی. سرپا می شوند. یک گروهان توی سرم رژه می روند. زندان. تیرباران. اعدام، سزای کسی که ساز مخالف می زند. سر دایی رضا روی شانه هایش افتاده. طناب قطور و بلندی از دور گردنش گذشته و تا روی بدنش ادامه دارد. چشمانم را باز می کنم....

از متن رمان

 




Nimeh Natamam
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب