• دسته بندی : کتاب فارسی > رمان خارجی
  • کد محصول : 1.45916
  • وضعیت : ناموجود

  • شابک: 9786002784612
  • مترجم:
  • وزن(گرم): 497
  • تعداد صفحه: 448
  • ناشر:
  • قفسه نگهداری در کتابسرا: B-18-1 | بخش B ستون 18 ردیف 1
  • موجودی: 0
  • توضیح: رقعی شومیز ارسلان فصیحی
  • امتیاز:

پشت جلد کتاب آمده است:

زنی سرگردان میان پدری گمشده و فرزندی زاده نشده... انسانی که در پی معنای زندگی است: کارن کیمیا... شهری که دروازه هایش به رازها گشوده می شود... شبهایی که رازها در آنها به معجزه بدل می شود. زمان هایی که معجزه حقیقت شمرده می شود... زمزمه ای که از هفتصد و اندی سال پیش شنیده می شود... نفس عطر آگین انسان هایی که عشق را فقط با عشق می سنجند، عشقی که مرگ نتوانسته از میانش بردارد. عشقی که در برابر گذر زمان تاب آورده؛ عشق شمس تبریزی و مولانا جلال الدین بلخی... داستانی عرفانی سرشار از پرسش و آگاهی و هیجان...

روی سنگ خون بود و در آسمان بدر و در باغچه بوی خاک. درختان در خنکایی رعب آور شناور بودند. گاه غنچه کردن گل های زمستانی بود، دم شکفتن نرگسها. هفت تن وارد حیاط شدند... هفت دل غضبناک، هفت ذهن مسخر نفرت، هفت تیغ برنده. هفت مرد ملعون سکوت حیاط را هفت پاره کردند و رفتند به سوی دری چوبی که مأوای قربانی شان بود... روی سنگ خون بود و در باغچه خنکایی رعب آور. یگانه شاهد جنایت بدر بود. بی حیرت، بی ترس، بیلرز مینگریست از میان برگهای مرده درختان بلند صنوبر. جوان ترین آن هفت تن در زد، پیرترینشان صدا زد مرد حجرہ نشین را. هر هفت تن یکباره فرو بردند تیغ هاشان را در تن مرد که از در درآمده بود.

روی سنگ خون بود و در دل آدم ها نفرت و در بدر آرامشی عمیق.....

 




Bab-ı Esrar

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب