پشت جلد کتاب آمده است:

اریک امانوئل اشمیت جوان، که در جست وجوی راز نهفته در جادوی موسیقی شوپن است، به کلاس های پیانوی مادام پیلینسکای بدخلق و سختگیر می رود. مادام پیلینسکا استادی معمولی نیست و اریک را وادار می کند که تمرین های عجیبی انجام دهد: دیگر پیانو نزند و صبح زود برود به باغ لوکزامبورگ و سعی کند بی آنکه شبنم از روی گل بیفتد، آن را بچیند یا به وزش باد در برگها خیره شود. 
هیچ وقت این طور ننواخته بودم. با صداهای بم روان، قطره های ملودی و خطوط کف آلود جزرومد به حاشیه قارۀ شوپن نزدیک می شدم. همه چیزهایی که مادام پیلینسکا به من آموخته بود: سکوت، حلقه های روی آب، شبنم، برگهایی که روی شاخه نرم درخت تکان می خوردند، فکر کردن به چیزی دیگر، آوازهای ظریف در حد شکستن که تا بی نهایت ادامه داشتند.
قسمتی از متن کتاب 

 

 

 




Madame Pylinska et le secret de Chopin
از همین نویسنده: اریک امانوئل اشمیت

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب