پشت جلد کتاب آمده است:

اتسویا زن جوان زیبایی است که خیلی زود می فهمد چگونه با استفاده از جذابیت های خود دلبری کند و مردان را به دام اندازد. شينسوكه خام برای او طعمهای آسان است، اما کسی چه میداند عشق پرشور، فرد را به چه کارهای جنون آمیزی وامی دارد؟ نویسنده در این کتاب، با استعداد شگرف خود، ماجرای پرفرازونشیب عاشقانه ای را به تصویر می کشد که در ژاپن قرن نوزدهم رخ می دهد. 
در حالی که به سختی می توانست باور کند که آن فرد سانتاست، نوک سرد تیغهای شانه اش را برید. از آنجا که بلافاصله واکنش نشان داده بود زخمش چندان عمیق نبود، اما سمت راست بدنش، از انتهای گردن به کلی بی حس شده بود، گویی چنگال هایی آهنین آن را شخم زده باشد. تمام آن قسمت بدنش ناگهان چنان بی جان شده بود که تصور می کرد نیمی از چهره اش محو شده است.» 

 

 

 




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب