پشت جلد کتاب آمده است:

آیلین روایت دختر ساده و پریشانی است که بین نقشش به عنوان دختری که باید از پدر الکلی اش نگهداری کند و منشی کانون خصوصی اصلاح و تربیت نوجوانان، گرفتار شده و غرق در ترس های روزمره خود است. او در نوجوانی تصمیم به فرار از خانه می گیرد؛ اکنون پس از گذشت سالها روایتگر آن ماجراست و مخاطبان را مهمان داستان پرفرازونشیب زندگی خود می کند. 
تلفن را نزدیک قلبم نگاه داشتم و نفسم را حبس کردم. می توانستم از فرط سرخوشی فریاد بر آورم. اگر زمانی در عشقی فروافتاده اید، چنین هیجانات دل افروزی را می شناسید، چنین وجد مستانه ای را. من در آستانه چیزی نوین بودم و می توانستم آن را حس کنم. او اژدهای سال ها خفته در قلبم را بیدار کرده بود. هیچ گاه دوباره این آتش را چنان سوزان احساس نکرده ام. آن روز بی شک هیجان انگیزترین روز زندگی من بود.) 
قسمتی از متن کتاب 

 

 

 




Eileen

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب