کتاب گوشه نشین یونان 
هایپریون یا گوشه نشین در یونان رمانی است معرفتی از شاعر آلمانی ، فردریش هولدرلین. این کتاب در اصل در دو جلد به ترتیب در سال 1797 (جلد 1) و 1799 (جلد 2) منتشر شد. هر جلد به دو کتاب تقسیم می شود که هر کدام از کتاب های دوم شامل یک رساله از سوفوکل است. این اثر به صورت نامه هایی از قهرمان داستان ، هایپریون ، به دوست آلمانی اش بلارمین ، در کنار چند نامه بین هایپریون و عشق وی دیوتیما در جلد دوم رمان ، روایت می شود و به دلیل کلاسیک گرایی فلسفی و تصاویر گویا مورد توجه است. هایپریون در یونان قرار دارد و با نیروهای نامرئی ، درگیری ها ، زیبایی و امید سروکار دارد. این کتاب تلاشهای هایپریون برای سرنگونی حاکمیت ترکیه در یونان را بازگو می کند (در یکی از پاورقی ها هولدرلین به طور خاص وقایع رمان را با روس ها در سال 1770 پیوند می دهد و حوادث رمان را در شورش اورلوف شکل می دهد) ، ناامیدی او با شورش ، زنده ماندنش در نبرد مرگبار چسما ، ویرانی او هنگامی که دیوتیما قبل از اینکه دوباره بتوانند با هم باشند از قلب شکستگی می میرد و زندگی بعدی او به عنوان یک زاهد در صحرای یونان ، جایی که او زیبایی طبیعت را در آغوش می گیرد و بر فاجعه ی تنهایی اش غلبه می کند، همه و همه در رمان به زیبایی تشریح شده اند. در همان زمان ، هایپریون بعد از این همه ضرر و زیان ، محدودیت ایده ایده آل خود از یونان را درک می کند. عدم امکان سفر به اصل سفر او تبدیل می شود.

 

 

پشت جلد کتاب آمده است:

ادامه ای شاعرانه بر «رنج های ورتر جوان»

هیپریون تنها رمان شاعر اسطوره ای آلمانی عصر کلاسیک، فریدریش هلدرلین است، و گذشته از لحن سرودا گینش در ستایش از عشق و دوستی و آزادی، پژواکی است از جهان بینی تعالی جوی این شاعر انسان دوست، 
خاصه تصور او از آن جامعهی آرمانی ای که انسان ها باید برای سعادت خود در جست و جوی آن باشند و هلدرلين تحقق آن را در احياء مدنیت یونان باستان می دید. 
* * * 
هیپریون با اوج و فرو خوش طنين نثرش، نیز آن وارستگی و زیبایی قهرمانانش، در من تأثیری می گذارد همچون موجهای دریایی متلاطم. | 
در این رمان، اگر چه می نماید هاله ای از یک فروغ روحانی در برش گرفته باشد، همه چیز نابرآورده می ماند، و کام نایافته. شخصیت هایی که شاعر با سحر قلم خود می آفریند، به تصاویری از جنس حباب و هوا می مانند و چنین، در طنین هایی برانگیزاننده ی درد غربت، ما را در میان می گیرند و بر سر شور می آورند. 
وانگهی در هیچ کجا شوق یونان باستان چنین پژواک نابی برنداشته است، و در هیچ کجا خویشاوندی معنوی هلدرلین با شیلر، و نیز هگل - دوست صمیمی او - چنین وضوحی نمی یابد.» 

فریدریش نیچه 

 




Hyperion oder Der Eremit in Griechenland

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب