آب باریکه ها
- دسته بندی : کتاب فارسی > رمان خارجی
- کد محصول : 1.41780
-
وضعیت :
موجود
- شابک: 9789644084713
- مولف: انعام کجه جی
- مترجم: محمد حزبایی زاده
- وزن(گرم): 170
- تعداد صفحه: 162
- ناشر: هیرمند
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-19-7 | بخش B ستون 19 ردیف 7
- توضیح: رقعی شومیز محمد حزبایی زاده
پشت جلد کتاب آمده است:
غربت، نزدیکانمان را همچون جامه ای از تنمان جدا می کند و کسانی دیگر را به جایشان می نشاند بدون پیوند خوئی، بی آنکه زاده ی یک مادر باشیم. غربت زبان مادری مان را شخم می زند تا بذر کلماتی تازه که با تکلف به زبان می آوریم، در آن بکارد. غربت گذشته را از ما می گیرد و در خمره های فراموشی می چپاند؛ درست همانطور که خیار و هویج و موسیر را ترشی می اندازیم. سر بزنگاه بوهای تند را در اطراف می پراکند، ما نیز انگار تگهای از وجودمان را گم کرده باشیم، در پیرامون چشم می چرخانیم. غربت غبار دل های ما را می تکاند، درست همان طور که اول بهار فراشهای قلچماق، فرشها را کف پیاده روها پهن و غبارگیری می کنند. دلهای ما هم لگدمال می شود. غربت ما را از غبار خاطرات و گرد دلبستگی ها می رهاند و به گرمابه می برد تا سبک کند، اما گرد و غبار در نم آب گل می شود و می ماسد و كبره می بندد بیخ گلویمان.
دل غربت، اما گاه برای ما می سوزد. می گذارد در سنگینی سکوت زورآزمایی دست به تقلب ببریم و به توشه ای که با خود آورده ایم چنگ بزنیم، مشروط به این که در نظام غرق در خوشبختی خلل و خدشه ای وارد نشود.
Water streams
غربت، نزدیکانمان را همچون جامهای از تنمان جدا میکند و کسانی دیگر را به جایشان مینشاند بدون پیوند خونی، بیآنکه زادهی یک مادر باشیم. غربت زبان مادریمان را شخم میزند تا بذر کلماتی تازه که با تکلف به زبان میآوریم، در آن بکارد. غربت گذشته را از ما میگیرد و در خمرههای فراموشی میچپاند؛ درست همانطور که خیار و هویج و موسیر را ترشی میاندازیم. سر بزنگاه بوهای تند را در اطراف میپراکند، ما نیز انگار تکهای از وجودمان را گم کرده باشیم، در پیرامون چشم میچرخانیم. غربت غبار دلهای ما را میتکاند، درست همانطور که اول بهار فراشهای قلچماق، فرشها را کف پیادهروها پهن و غبارگیری میکنند. دلهای ما هم لگدمال میشود. غربت ما را از غبار خاطرات و گرد دلبستگیها میرهاند و به گرمابه میبرد تا سبک کند، اما گرد و غبار در نم آب گل میشود و میماسد و کبره میبندد بیخ گلویمان.
دل غربت، اما گاه برای ما میسوزد. میگذارد در سنگینی سکوت زورآزمایی دست به تقلب ببریم و به توشهای که با خود آوردهایم چنگ بزنیم، مشروط به اینکه در نظام غرق در خوشبختی خلل و خدشهای وارد نشود.