داستان های کرونوپیوها و فاماها
- دسته بندی : کتاب فارسی > رمان خارجی
- کد محصول : 1.41615
-
وضعیت :
موجود
- شابک: 9789641854685
- مولف: خولیو کورتاسار
- مترجم: طلوع ریاضی - شهروز عمیدی
- وزن(گرم): 200
- تعداد صفحه: 161
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-7-7 | بخش B ستون 7 ردیف 7
- توضیح: رقعي نرم طلوع ریاضی - شهروز عمیدی
کتاب داستانهای کرونوپیوها و فاماها
نمی دانم، نگاه کن، چه وحشتناک باران می بارد. مدام باران می بارد، آن بیرون، سنگین و خاکستری رنگ. این جا باران با قطرات درشت، سخت و دلمه بسته اش بر روی بالکن می خورد و به سان ضربات سیلی، قطره ها بنگ صدا می کنند و یکی پس از دیگری درهم می شکنند، چه ملال آور. اکنون قطره ی کوچکی بر فراز قاب پنجره نمایان می شود، قطره آن جا می ماند و در مقابل آسمان که او را به هزاران پرتو منکسر محبوس تقسیم می کند، بر خود می لرزد. بزرگ می شود و تلوتلو می خورد. حالا لحظه ی سقوطش فرا رسیده است اما نمی افتد، هنوز نمی افتد. با تمامی ناخن هایش خود را نگه داشته، نمی خواهد فرو بیفتد و می توان آن را دید که با دندان هایش آویزان است، در حالی که شکمش هی باد می کند؛ حالا دیگر او قطره ای بزرگ است که شکوهمندانه با چنگ و دندان آویزان است و به ناگاه شالاپ! فرو می افتد، بنگ، محو می شود، هیچی، به جز نمی بر روی سنگ مرمر.
خولیو کورتاسار را با نثر پیچیده، عمیق و چندپهلویش می شناسند. داستان های کرونوپیوها و فاماها یکی از شناخته شده ترین و پرطرفدارترین آثار این نویسنده سوررئال به شمار می رود که مشتمل بر چهار فصل است. کتاب عنوانش را وام دار فصل آخر است که داستان موجودات کوچکی است که کورتاسار برای اولین بار هنگامی که مشغول گوش دادن به اپرایی در پاریس بوده است، خلق می کند و نام هایی عجیب برای شان انتخاب می کند: کرونوپیو، فاما و اسپرانزا! موجوداتی اگرچه خیالی، اما آینه تمام عیار دنیای ما انسان ها.
خولیو کورتاسار یک نسل از نویسندگان آمریکای لاتین، از مکزیک تا آرژانتین را تحت تأثیر قرار داد. بخش بزرگی از بهترین و شناخته شدهترین کارهایش را در فرانسه نوشت. جایی که در سال ۱۹۵۱ در آن شروع به کار کرد. وی یکی از بارورترین، متعهدترین و جهانیترین نویسندگان آمریکای لاتین است که از ایشان با اصطلاح «بوم - Boom» یاد میشود. همچنین منتقدان ادبی از کورتاسار به عنوان یکی از نویسندگان شاخص دهه ۱۹۶۰ نام میبرند.
پشت جلد کتاب آمده است:
نمی دانم، نگاه کن، چه وحشتناک باران می بارد. مدام باران می بارد، آن بیرون، سنگین و خاکستری رنگ. این جا باران با قطرات درشت، سخت و دلمه بسته اش بر روی بالکن می خورد و به سان ضربات سیلی، قطره ها بنگ صدا میکنند و یکی پس از دیگری درهم می شکنند، چه ملال آور. اکنون قطره ی کوچکی بر فراز قاب پنجره نمایان می شود، قطره آن جا می ماند و در مقابل آسمان که او را به هزاران پرتو منکسر محبوس تقسیم می کند، بر خود میلرزد. بزرگ می شود و تلوتلو می خورد. حالا لحظه ی سقوطش فرا رسیده است اما نمی افتد، هنوز نمی افتد. با تمامی ناخن هایش خود را نگه داشته، نمی خواهد فرو بیفتد و می توان آن را دید که با دندان هایش آویزان است، درحالی که شکمش هی باد می کند؛ حالا دیگر او قطره ای بزرگ است که شکوهمندانه با چنگ و دندان آویزان است و به ناگاه شالاپ ! فرو می افتد، بنگ، محو می شود، هیچی، به جز نمی بر روی سنگ مرمر
خولیو کورتاسار را با نثر پیچیده، عمیق و چندپهلویش می شناسند. داستان های کرونو پیوها و فاماها یکی از شناخته شده ترین و پرطرفدارترین آثار این نویسنده سوررئال به شمار می رود که مشتمل بر چهار فصل است. کتاب عنوانش را وام دار فصل آخر است که داستان موجودات کوچکی است که کورتاسار برای اولین بار هنگامی که مشغول گوش دادن به اپرایی در پاریس بوده است، خلق می کند و نام هایی عجیب برای شان انتخاب می کند: کرونوپيو، فاما و اسپرانزا! موجوداتی اگرچه خیالی، اما آینه تمام عیار دنیای ما انسان ها.