پس پرده(چترنگ)
- دسته بندی : کتاب فارسی > رمان خارجی
- کد محصول : 1.41006
-
وضعیت :
ناموجود
- مولف: آنا گاوالدو
- مترجم: عاطفه حبیبی
- وزن(گرم): 183
- تعداد صفحه: 224
پس پرده
پس پرده نوشته آنا گاوالدا است که از سوی نشر چترنگ روانه بازار شده است.
آنا گاوالدا، نویسنده ى افسانه اى فرانسه که با کتاب “دوست داشتم کسى جایى منتظرم باشد” خود را به جهان شناساند، این بار با یک مجموعه داستانِ دیگر خواننده را با خود همراه میکند. گاوالدا که در کتاب نخستش توانست به فروش دویست هزار نسخه از کتاب در یک هفته برسد، اکنون پس از هجده سال بار دیگر به سراغ داستان کوتاه آمده است.
کتاب پس پرده
مجموعه داستان کوتاه پس پرده شامل هفت داستان کوتاه، با همان سبک و سیاق آشنا و دلپذیر گاوالداست:
عشق مودبانه
ماکیزارد
سگم دارد مى میرد
یک وعده غذاى خوشمزه
جان هاى من
پیاده نظام
پسر
مقدمه ى دلپذیرِ گاوالدا براى این کتاب از هر توصیف و معرفى اى گیراتر و گویاتر است:
این ها براى من داستان نیستند و حتى شخصیت هم نیستند، این ها مردم اند. مردم واقعى. مردم خوب. “مردم” در داستان هاى این کتاب فقط از تنهایى حرف مى زنند. آنها حرف مى زنند تا واضح تر ببینند، درد دل مى کنند و پرده از اسرارشان بر مى دارند. هرچند که همه شان نمى توانند این کار را بکنند، اما تماشاى تلاششان من را تحت تاثیر قرار داد.
و به راستى تجربه ى تماشاى تلاشِ این مردم خوب تا چه حد دوست داشتنى و ساده و خودمانى است. انگار که در اتوبوس یا مترو، بغل دستى تان سر صحبت را با شما باز کند و از روزگارش بگوید. تجربیات همین چند روز یا خاطرات گذشته. آنقدر ملموس که گاهى زیر لب زمزمه مى کنى: “من هم همینطور!” یا “چقدر شبیه به تجربه ى من است.”
درباره پس پرده
لذت خواندن کتاب پس پرده براى من دقیقا مثل خواندن دفتر خاطرات، عجیب، مرموز و واقعى بود. انگار توفان دفتر خاطراتِ این “مردمِ واقعى” را با خود به حیاط پشتى خانه تان آورده، حالا شما روى پله نشسته اید و در آن هواى خاکسترى، تند تند آن را ورق مى زنید و از بیم از دست دادن لحظه اى یا خاطره اى آن را زمین نمى گذارید.
از ویژگى نوشته هاى گاوالدا همین روایتِ بى واسطه است. تمام این داستان هاى کوتاه با روایت اول شخص شروع مى شوند. گاولدا قلم را به دست شخصیت هایش میدهد و خود، یک قدم عقب تر مى ایستد تا آنها خود، خود را روایت کنند.
انگار دوربینى با دیافراگم باز را در کنار نیمکتى در پارک قرار داده، شخصیت ها یکى یکى روى نیمکت مى نشینند، از خودشان مى گویند، از احساساتشان، گذشته شان، بیم و امیدشان. و بعد بى صدا نیمکت را ترک میکنند.
“این صداها که انگار با هم ترانه اى را مى خوانند، چه مى گویند؟ از تنهایى آدم ها و درد از دست دادن حرف مى زنند. از اعجاز آشنایى ها و از نیروى عشق مى گویند. عنوان کتاب نیز اشاره اى است به لحظه اى که پرده از شخصیت هاى داستان کنار مى رود و باید بدانند چه به دست آورده اند و چه از دست داده اند. “
قسمت هایی از متن رمان پس پرده
- هربار یکى از دیوانه خانه فرار مى کند، مى توانى مطمئن باشى که مى آید سراغ من.
- نباید به ظاهر اعتماد کرد. شاید ظاهرم خیلى معمولى است، اما این جورى خودم را استتار مى کنم. مثل آفتتب پرست ها روى تنه ى درخت یا روباه هاى قطب شما که رنگ پوستشان را در زمستان عوض مى کنند. چیزى که ظاهرم نشان مى دهد رنگ واقعى من نیست.
- یک سرى مرغ ها هستند که اسمشان را یادم نیست. پشت پایشان پَر دارند. همانطور که راه مى روند، پرها ردپایشان را پاک مى کنند. من هم همین طورم با این تفاوت که جهتم برعکس است: قبل از اینکه وارد رابطه اى بشوم همه چیز را جلو جلو خراب مى کنم.
- وقتى کسى آدم را مى خنداند، دیگر قلب را نرم کرده، حتى اگر بیخود انکارش کند.
- آنهایى که یک بار یا چند بار، و همیشه هم بیهوده، سعى کرده اند سیگار را ترک کنند، مى توانند تقریبا حال پریشان آدمى را در کنند که غرق افکار بیعوده اى مثل رابطه ى بین خود و خویشتن مى شود، اما تفاوت خیلى بزرگ اینجاست که سیگار کشیدن جلوى دیگران مایه ى شرمسارى نیست.
- ما در مقابل زندگى برابر نیستیم. در مقابل مرگ هم همین طور.
- زن ها کمتر از مرگ مى ترسن. براى اینکه همه ى زندگى شونو مى بخشن؟
- اگه مى دونستم که انقدر دوستش دارم بیشتر عاشقش مى شدم.
- همه مون مى دونیم که خوشبختى وجود نداره و آدم باید خوشبختى رو از خودش بخواد، اما…
- عاشق قشنگ مى مونه و همیشه یه کلمه ى جذابه. عاشق من، عاشق قشنگ من. عاشق همیشه جذابه اما معشوقه… یه معشوقه، هیچى به جز کلمه نیست، همیشه بوى نفتالین و دردسر مى ده. تاریخ انقضاش میگذره و دست و پاگیر مى شه. خیلى بى انصافیه.