کتاب هورلا 
شناخته شده ترین رمان موپاسان «هورلا» است که آن را شش سال پیش از مرگ ناگهانی اش نوشت. این رمان به خوبی آشوب درونی نویسنده را آشکار می کند. «هورلا» دفتر خاطرات مردی اشراف زاده، مجرد و منسوب به طبقات بالای اجتماع است که از جنونی رنج می برد که با پیش رفتن داستان بیشتر خود را نمایان می کند. وی اضطراب ها و ناآرامی های درونی اش را برای شخص خیالی به نام «هورلا» می نویسد. «هورلا» کلمه فرانسوی نیست و تنها آفریده ی ذهن موپاسان است. «شارلوت ماندل»، مترجم این کتاب به زبان انگلیسی این اسم را تحلیل کرد و به این نتیجه رسید که «هورلا» می تواند ترکیب دو کلمه فرانسوی به معنای "خارج" و "آنجا" باشد و این کلمه را "بیرون از آنجا" ترجمه کرد.

در ابتدای کتاب شیوه بیان خاطرات شفاف و روان است، اما هرچه پیش می رود داستان در هاله ای از ابهام فرو می رود؛ آنچنان که خواننده را در این شک فرو می برد که روایت های کتاب ناشی از جنون راوی است یا تنها بیان حقیقت است. این دیوانگی آنچنان در وجود راوی پیش می رود که وی خدمتکاران خانه اش را به آتش می کشد. «موپاسان» با رنج های شخصیت اصلی داستانش آشنا بود. وی از افسردگی حاد رنج می برد که از نشانه های آن دیدن یک فرد خیالی هنگام نگاه کردن در آیینه بود. این داستان تنها با هدف رساندن یک پیام اساسی به خواننده نوشته شده بود: برای رهایی از «هورلا» تنها راه چاره، خودکشی است. «هورلا» شخصیتی برگرفته از تمام افسانه هایی است که ذاتی شیطانی و فرازمینی دارد. رمان آخر موپاسان شاید بهترین منبع برای نفوذ به ذهن نویسنده اش باشد؛ رمانی آنچنان قوی که تا کنون 9 اقتباس سینمایی و یک اقتباس نمایشی از آن ساخته شده است.




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب