پشت جلد کتاب آمده است:

او زنی دیوانه و در عین حال عمیق بود. نوعی «سلدا فیتزجرالد» فرانسوی که پول خانه اش را در نرماندی از کازینوی دوویل تامین کرد، نزدیک بود مانند نیمیه در تصادف کشته شود، کودک نازپروردهای که ظرفیت زیادی برای نوشیدن داشت، زنی چنان دست و دلباز که آمادگی داشت در اوج بیماری و در حالی که اداره مالیات تمام دارایی اش را گرفته بود، در اوج اعتیاد به کوکائین، در تنهایی بمیرد... سلام بر غم اول یک جنجال و بعد یک پدیده اجتماعی بود؛ اما امروز که سر و صداها خاموش و فراموش شده، چه چیز از آن باقی مانده است؟ یک رمان کامل کوچک که سرشار از احساسات شکننده است. انسان در زندگی، به ندرت چنین کتابی می خواند. ا شاهکار اسرار آمیزی که تحلیل آن غیرممکن و مطالعه آن موثر است. طوری که انسان همزمان احساس تنهایی نمی کند و می کند......

 




Bonjour Tristesse
خواننده جمعه 1398.06.29 ساعت 11:42

کتاب فوق العاده اییه . من با ترجمه ی دومان بهرامی کتاب رو خوندم از انتشارات آنیما


یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب