قهوه سرد آقای نویسنده (کتاب بوف)

  • دسته بندی : کتاب فارسی > رمان ایرانی
  • کد محصول : 1.38783
  • وضعیت : موجود

  • شابک: 9786003673144
  • وزن(گرم): 222
  • تعداد صفحه: 240
  • ناشر:
  • قفسه نگهداری در کتابسرا: B-35-6 | بخش B ستون 35 ردیف 6
  • موجودی: 4
  • توضیح: رقعی شومیز
  • امتیاز:
قیمت فروش: ۱۹۰ هزار تومان

کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده
کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده یک رمان ایرانی است که در مدت زمان تقریبا یک ماهه به چاپ بیستم رسیده است.

میشه گفت ژانر این کتاب، معمایی – هیجانی است.

داستان کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده
این کتاب ماجرای یک نویسنده به نام آرمان روزبه و یک دختر روزنامه نگار است.

کتاب با یک خاطره از دروان کودکی آرمان شروع می شود. خاطره ای که در ادامه اساس اتفاقات بعدی کتاب است.

ماجرا از این قرار است که آرمان در کودکی عاشق دختری می شود که ۱۵ سال از خودش بزرگتر است و برای تمرین پیانو به خانه پیرزن همسایه می آید. آرمان که عاشق رفت و آمد این دختر برای یادگیری پیانو است. اما پیرزنی که به این دختر پیانو آموزش می دهد یک آهنگ بیشتر نمی داند و بنابراین آرمان تصمیم می گیرد نت های موسیقی آن ها را دست کاری کند تا آموزش پیانو مدت زمان بیشتری طول بکشد.

۲۰ سال بعد آرمان به یک کنسرت می رود. کنسرت عشق دوران کودکی اش. اتفاقا در همان کنسرت دختر آهنگی را که آرمان در کودکی دستکاری کرده را می نوازد و اسم آن را هم “وقتی پسربچه عاشق می‌شود” گذاشته است. آرمان از این اتفاق بسیار لذت می برد و می خواهد خودش را معرفی کند، می خواهد اعتراف کند که این آهنگ نتیجه شیطنت خودش بوده، اما…
درباره کتاب
قبل از اینکه سراغ کتاب برم، هیاهو و تب و تاب عموم مردم درباره این رمان نظرم رو جلب کرده بود. با خودم می گفتم این کتاب چی می تونه باشه که اینقد مورد پسند همه هستش، یعنی یه رمان ایرانی می تونه تا این اندازه خوب باشه؟ حقیقتش دید خوبی نسبت به رمان های ایرانی ندارم. اما با این حال تصمیم گرفتم که سراغ کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده برم و متوجه شدم که بله، این کتاب واقعا یه رمان خوب و متفاوته. (اگه پایان کتاب مثل بقیه قسمت های کتاب خوب بود می تونستم از کلماتی مثل شگفت انگیز و محشر برای توصیف این کتاب استفاده کنم.)

وقتی این کتاب رو تموم کردم با خودم گفتم، نویسنده حتما حتما یک عالمه نوشته کوتاه خوب و فلسفی داشته و تصمیم گرفته این نوشته ها رو در قالب یک داستان منتشر کنه. کتاب مملو از تکست هایی بود که میشه در اون ها غرق شد و بارها و بارها خواند.

چیزی که در این کتاب خیلی نظرم رو جلب کرد شخصیت قهرمان داستان بود. خب قهرمان داستان یک نویسنده هستش و من احساس کردم خود نویسنده کتاب – روزبه معین – در قالب این شخصیت سعی داره شیوه کتاب نوشتن رو یاد بده و انصافا به نکات خوبی هم اشاره می کنه. در کل قصد داره بگه که نویسنده بودن و داستان نوشتن این نیست که بشینی یه گوشه و منتظر باشی که یه چیز خارق العاده بهت الهام بشه.

در طول خواندن کتاب مدام نویسنده رو تحسین می کردم که چه کتاب خوبی نوشته و چقدر خوب با ذهن خواننده بازی می کنه. اما وقتی به آخر کتاب رسیدم حسابی غافلگیر شدم!!

پایان کتاب دور از انتظار، عجیب و حتی می تونم بگم ناامید کننده بود. در حدی که می تونم بهتون پیشنهاد کنم که ۱۸ صفحه آخر کتاب رو نخونید!! اما یک معمای ریز هم در آخر کتاب وجود دارد که ذهن خواننده را درگیر می کند. در کل جواب معما به نظر من چیز خاصی نیست، مگر اینکه نویسنده قصد داشته باشه ادامه این کتاب رو منتشر کنه.
موسیقی بی شک یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین هنرهاست، وقتی موسیقی در روح و جانت می نشینه، می تونی وارد عرصه جدیدی از کشف زیبایی های دنیای هنر بشی و تازه متوجه می شی هرچیزی توی طبیعت آهنگ و موسیقی خاص خودش رو داره، حتا داستان ها.

عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یه کافه ی شلوغ می مونه، اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی باید چشم هات رو ببندی و از بقیه ی صداها بگذری و اون ها رو نشنوی، صدای خنده ها، گریه ها، به هم خوردن فنجون ها… تو واسه م اون صدای قشنگ بودی که من به خاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم.

داستان های زمان بچگی از یاد کسی نمی ره، همه یادشون می مونه داستان عشق دوران بچگی رو، داستان فرار از مدرسه رو، یا داستان هایی که شب ها واسه شون می گفتن تا خواب شون ببره ولی بیدار می موندن. آدم ها وقتی بزرگ می شن تغییر می کنن، با داستان هایی که واسه بیداری نوشته می شه، می خوابن.

گم کردن خیلی حس بدیه، هرجا باشی چشمت دنبال اون چیزی می گرده که یه روز گم کردی، آدم حاضره اون چیز رو از اول نداشته باشه اما گمش نکنه.

اینو خوب می دونم که هیچ وقت نباید یه سوال رو واسه کسی تکرار کرد، مگه وقتی که مطمئن باشی طرف گوش هاش سنگینه، چون در غیر این صورت طرف داره به این فکر می کنه چه خزعبلاتی تحویلت بده، اگه می خواست راستش رو بگه قطعا همون اول می گفت.

هرکسی شاید یه آهنگ داشته باشه که مدت ها نتونه اون رو گوش بده. یه آهنگ که گذشته رو واسه ت تداعی می کنه و دلت نمی آد اون رو پاک کنی یا بندازیش دور، می ذاری اون گوشه کنارها بمونه، گاهی آهنگ ها لبریز از خاطره می شن و حرمت پیدا می کنن.

فکر می کنم که خدا سه چیز را با ذوق بیشتری آفریده، زن، هنر و عشق، اما در عجب که تو را با چه شور و حالی آفریده، زنِ هنرمندِ عاشق!




Mr. Author 's Cold Coffee
کتابهای مرتبط
علی محمدی يكشنبه 1396.09.19 ساعت 13:01

خیلی کتاب خوبیه. من خوندم دوست دارم دوباره هم بخونمش. پیشنهاد می کنم حتما بخونیدش به بقیه هم پیشنهاد کنید بخونن


یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب