پشت جلد کتاب آمده است:

کامیل پریکر، خبرنگاری که زمان چندانی از بستری کوتاه مدتش در بیمارستان روانی نمی گذرد، برای مأموریتی دشوار در نظر گرفته می شود؛ او باید به زادگاهش بازگردد و 
خبر قتل دو دختر بچه را پوشش دهد. او سال هاست که با مادر مالیخولیایی خود چندان مصاحبتی نداشته و خواهر ناتنی سیزده ساله اش را که نفوذی خوفناک در شهر دارد به سختی می شناسد. حالا که کامیل در اتاق خواب قدیمی اش در عمارت ویکتوریایی مادرش ساکن شده به طرز غریبی با قربانیان کوچک همذات پنداری می کند و برای اینکه به حقیقت پشت پرده این قتل ها پی بیرد، ناچار می شود با معماهای بسیاری از گذشته اش روبه رو شود. 
رفتم سمت آشپزخانه و کشو کارد و چنگال ها، فقط می خواستم نگاهی به کاردهایی بیندازم که روزگاری با تیزی آنها روی خودم نوشته بودم. این بار نمی خواستم خودم را برش بزنم، فقط می خواستم کمی از آن فشار برنده را به یاد بیاورم. حالا می توانستم تیزی نوک کارد را حس کنم که به آرامی بر سر انگشتانم فشار می آورد؛ فشار ظریفی که درست قبل از لحظه بریدن حس می کنی.» 
قسمتی از متن کتاب 

 

 

 




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب