کتاب وقتی که شهر خفته است
در انتخاب داستان های این مجموعه سعی شده آثاری انتخاب شود که نمونه هایی از این گرایش های متفاوت به خواننده معرفی شود. به طور مثال داستان های «شراکت» و «ویلیام و مری» نمونه ای از کاربرد گروتسک (طنز تلخ) هستند. «کاغذدیواری زرد» بهانه ای است برای نویسنده اش تا در قالب یک اثر سوررئال ترسناک به مسائل تبعیض جنسیتی وو فمینیسم بپردازد. «مردان خاندان اسلون» نمونه ای از تلاقی فانتزی و وحشت همراه با چاشنی مسائل و مشکلات زنانه است.

 

پشت جلد کتاب آمده است:

«ژز آنجا دفن شده - شده بود موش های درشتی که آن حوالی پرسه می زنند احتمالا اندکی بعد از دفن، جسدش را کاملا جویده و خورده اند. البته فکر کردن به این موضوع حس خوبی ندارد اما حقیقت دارد؛ موشها دندان های تیز و بزرگی دارند راحت می توانند یک تابوت چوبی را بجوند و داخلش شوند مگر این که استطاعت داشته باشید برای عزیز از دست رفته تان تابوت فلزی بخرید. من استطاعتش را نداشتم ...».

کهن ترین و قدرتمندترین احساس بشری، ترس است و کهن ترین و قدرتمندترین ترس بشری، ترس از ناشناخته هاست. ترسی که مهم ترین عامل در کشف آتش و اختراع مذهب بود. ما با ترسیم وحشت، در حقیقت زمینه آمادگی کنار آمدن با وحشت حقیقی را در وجود خویش فراهم می کنیم. وحشتی که در بسیاری موارد منشاء آن نه هیولاهای خیالی است و نه شیطانی که در پی تسخیر روح انسان است، بلکه وحشت انسان است از انسان و وحشت فرد از جامعه. به همین منوال برای ترسناک بودن داستان لزومی به حضور غول ها، ارواح خون آشام، هیولاها یا ریختن لیترها خون و قصابی نیست. یک داستان ترسناک می تواند صرفا شرح توهمات یک فرد عادی و معمولی در مکانی متروک، تاریک و بطور کلی جایی باشد که قابلیت های هراس زایی بالقوه ای داشته باشد.




Short Stories
از همین نویسنده: جمعی از نویسندگان
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب