شبح سرگردان
- دسته بندی : کتاب فارسی > رمان خارجی
- کد محصول : 1.36724
-
وضعیت :
موجود
- شابک: 9789644486180
- مولف: رومن گاري
- مترجم: ابراهیم مشعری
- وزن(گرم): 384
- تعداد صفحه: 343
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-13-3 | بخش B ستون 13 ردیف 3
- توضیح: رقعی شومیز ابراهیم مشعری
شبح سرگردان رمانی در یک کلام جذاب و خواندنی است. رمانی که به گفته آندره مالرو: «یکی از نادرترین و جالبتوجهترین نوشتههای زمانه ما، هم در گستره اسطورهشناسی و هم در زمینه ادبیات بزرگ کمدی».
رومن گاری زمانی گفته است: «نمیتوان هم مردی کاملاً با شرف بود و هم نویسندهای بزرگ.» آثار و زندگی این نویسنده دلیل و شاهدی است بر بزرگی و در عین حال شرافت او. شاید ما بیش از حد متوقعیم. یا شاید بایستهتر آن بود نویسندهای چنین شریف و صادق که هیچگاه صورتک دروغ و فریب بر چهره خود نزد – تا بدان جا که خود پسندیهایش را در برخی آثارش به سادگی میتوان بازشناخت – در پایاین این رمان هم سنگ تمام میگذاشت؛ همچنان که در زندگی پیش رو از این مهم برآمده و چه خوش هم درخشیده است.
پشت جلد کتاب شبح سرگردان آمده است:
رومن گاری در رقص چنگیز کوهن – اما – پا از مرزهای اشاره و تمثیل فراتر مینهد و از «نماد» نیز بسیار بهره میجوید. این داستان به ظاهر فانتزی، رفته رفته، ابعادی گسترده به خود میگیرد. این ویژگی داستانهای آخری است که رومن گاری – واقعیت و قراردادها را طوری ماهرانه و با ظرافت از میان برمیدارد که خواننده، به ناگاه، خود را با گسترهای عظیم رودررو مییابد؛ گسترهای که اساطیر و عظمت آن را فرایاد میآورد.
خلاصه کتاب شبح سرگردان
گاری در این رمان با شیوهای جالب و کمدی به نقد تمامی فرهنگ اروپا از عظیمترین کتابها گرفته تا آثار و عقاید و شخصیتها میپردازد. تا جایی که ژنرال دوگل نیز بینصیب نمیماند. چنگیز کوهن شبح سرگردان کمدینی یهودی که قبل از مرگ توسط نازیها، خود قبر خود را کنده و حالا روحش بسراغ افسری رفته که مسئول تیربارانش بود و…
من فکر میکنم برای اینکه بتوانیم به کنه جهانبینی گاری پی ببریم لازم هست که بیشتر اثارش را مطالعه کنیم. طیف اثار گاری متنوع است ولی در هر اثر، او به نوعی ناقد دنیای پوچیست که نیازی نمیبیند در موضعی فیلسوفانه انتقادهایش را ارائه بدهد. شاید گاری خیلی قبلتر از اینکه به دهان خود شلیک کند با نقدها و آثارش به دهان دنیا شلیک کرده و با آن بیحساب شده است. بله شاید، «مجازات انسان این بود که آفریده شد.»
جملاتی از متن کتاب شبح سرگردان
آن ها در موهبتِ نادانی نفس می کشند!
مردههایی هستند که هرگز نمیمیرند. حتی میتوانم بگویم که هرچه بیشتر بکشیشان، بیشتر جلو چشمانت میآیند.
هنگامی که ما داشتیم گورهامان را میکندیم و اساسها سلاحهاشان را آماده میکردند، از رفیق اسیری که بغل دستم مشغول کندن زمین بود _ سیوما کاپلوتسنیک _ پرسیدم راجع به فرهنگ چه فکر میکنی؟ آیا میتوانی تعریف خوبی از واژه فرهنگ برایم بگویی تا بفهمم برای هیچ و پوچ نمیمیرم و دست کم میراثی پشت سر خودم به جا میگذارم؟ او شروع کرد به جواب دادن اما سر و صدای آن بچه ننرها که توی بغل مادرهاشان جیغ و ویغ راه انداخته بودند _ مادرهایی که بچه در بغل داشتند از کندن گور معاف بودند _ اول نگذاشت پاسخ او را بشنوم. بنابراین سیوما کاپلوتسنیک در حین کندن زمین کمی آمد نزدیکتر، چشمهایش را باز و بسته کرد و بعد گفت: «فرهنگ وقتی وجود دارد که مادرانی که بچههاشان را در بغل دارند، از کندن قبرهاشان قبل از اعدام معاف باشند.» شوخی خوبی بود و ما دوتایی به شدت خندیدیم.
هیچ وقت، با هیچ عذر و بهانه و تحت هیچ شرایطی نباید خیلی از نزدیک یا خیلی دقیق به نوع بشر نگاه کنی.
آلمانیها شیللر، گوته و هولدرلین را داشتند و سیمباهای کنگو هیچ چیز نداشتند. فرق بین آلمانیها _ که وارث فرهنگی عظیماند _ و سیمباهای وحشی این است: سیمباها قربانیان خود را میخوردند، حال آنکه آلمانیها از قربانیان خود صابون میساختند. این نیاز به پاکیزگی، اسمش فرهنگ است!
The Dance of Genghis Cohn