جهان نو(در راه)

 

 

 

پشت جلد کتاب آمده است:

 

باهم تو خیابان ول گشتند و به همه ی قضایای قدیم شان سرک کشیدند و رفته رفته غم زده تر، هوشیارتر و بی رودربایستی تر شدند. ولی بعد، عين دوتا رفیق تریپ تو خیابان ها رقصیدند و من هم پشت شان لخلخ کردم همان کاری که یک عمر پشت آدمهایی کرده ام که باهاشان حال می کردم چون تنها آدم هایی که باهاشان حال می کنم دیوانه هایند، آدم هایی که دیوانه ی زندگی اند، دیوانه ی حرف زدن اند، دیوانه ی نجات یافتن، در یک آن خورهی همه چیز هستند، آدم هایی که هیچ وقت خمیازه نمی کشند و حرف های معمولی نمی زنند، فقط می سوزند، می سوزند، می سوزند عين آتش بازی های زردفامی که مثل عنکبوت هایی میان ستاره ها منفجر می شوند و وسطشان نور تند آبی رنگی می بینی و همه می گویند «وااای!




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب