وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود
- دسته بندی : کتاب فارسی > رمان خارجی
- کد محصول : 1.31163
-
وضعیت :
موجود
- مولف: جودیت کر
- مترجم: روح انگیز شریفیان
- وزن(گرم): 232
- تعداد صفحه: 203
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-7-4 | بخش B ستون 7 ردیف 4
کتاب وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود
این رمان گزنده و پرتعلیق که براساس داستان جذاب و واقعی زندگی نویسنده شکل گرفته، به مدت بیش از چهل سال در زمره ی برترین آثار ادبی کودک و نوجوان دنیا قرار داشته است. آنا نمی داند که هیتلر دقیقا چه کسی است اما چهره ی او را بر روی پوسترهایی در سراسر برلین می بیند. یک روز صبح، آنا و برادرش از خواب بیدار می شوند و درمی یابند که پدرشان رفته است. مادرش به آن ها توضیح می دهد که پدر مجبور بوده خانه را ترک کند و خودشان هم خیلی زود باید به طور مخفیانه به او بپیوندند. اما آنا دلیل اصلی وجود این بایدها را درک نمی کند. چرا پدر و مادرش اصرار دارند که آلمان دیگر جایی امن برای یهودیان-مثل خانواده ی خود آنا-نیست؟ آنا به خاطر هیتلر باید همه چیز را پشت سر بگذارد و رها کند. رمان رمان وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود، نگاهی نو درباره ی برشی تاریک از تاریخ، به نسل جدید کتاب دوستان خواهد بخشید.
جودیت کر، زاده ی 14 ژوئن 1923، نویسنده و تصویرنگار آلمانی/انگلیسی است.او از پدر و مادری یهودی در آلمان متولد شد. پدرش «آلفرد کر» نویسنده برجسته ای بود که به شدت با نازی های آلمان، حتی پیش از آن که به قدرت برسند مخالف بود و در مقاله هایش آن ها را سخت مورد انتقاد قرار می داد و زمانی که هیتلر سر کار آمد، ناچار با خانوداه اش از آلمان فرار کرد.جودیت کر که به عنوان نقاش و طراح تصویرهای کتاب هایش هم شهرت دارد، رمان های دیگری نیز با عنوان های «داستان های ماغ» و «ببری که برای چای آمد» نوشته است.
پشت جلد کتاب آمده است:
آنا گفت: «وقتی کشور نداشته باشی مسئله فرق می کند. اگر کشور نداشته باشی دست کم باید با پدر و مادرت باشی.» به صورت های غمگین پدر و مادرش نگاه کرد و گفت: «میدانم. راه دیگری نداریم و دارم اوضاع را سخت تر می کنم. قبلا برام فرق نمی کرد که پناهنده باشم. حتا آن را دوست داشتم. فکر می کنم دو سال گذشته که پناهنده بودیم بهتر از وقتی بود که در آلمان بودیم. اما اگر ما را پیش عمه بفرستید من خیلی می ترسم... من خیلی خیلی میترسم...» بابا پرسید: «از چی؟» - «که واقعا احساس کنم یک پناهنده هستم.» و شروع به گریه کرد.