از کتاب رهایی نداریم
از کتاب رهایی نداریم عنوان کتابی است که اساس آن گفتگو اومبرتو اکو و ژان کلود کریر است. در این میان ژان فیلیپ دوتوناک وظیفه‌ای شبیه به یک مجری را دارد که گفتگو را هدایت می‌کند و در سراسر کتاب سوال‌هایی مطرح می‌کند.

اومبرتو اکو به واسطه رمان‌هایی که نوشته است معروف می‌باشد اما او در وهلهٔ اول یک نشانه‌شناس و فلسفه‌دان است و در برابر بیش از ۴۰ کتاب علمی و صدها مقاله، تنها ۵ رمان نوشته‌ است. علاوه بر این اومبرتو اکو یک مجموعه‌دار است و کتابخانه او بیشتر از ۵۰ هزار جلد کتاب دارد.

ژان کلود کریر نیز در طی دوران کاری‌اش به نمایشنامه‌نویسی، فیلمنامه‌نویسی، نویسندگی، تدریس و حتی بازیگری مشغول بوده ولی عمده شهرتش را مدیون فیلمنامه‌نویسی است. همسر وی یکی از پیشتازان عرصه نمایشنامه‌نویسی در ایران است و به همین خاطر ژان کلود کریر در کتاب بارها از ایران و فرهنگ آن صحبت می‌کند.

پدر نهال، همسر من، ادیبی ایرانی بود که از جمله کارهایش، پژوهشی بود درباره یک صحاف بغدادی، به نام ابن ندیم که در قرن دهم زندگی می‌کرد. می‌دانید که ایرانیان صحافی را ابداع کرده‌اند و حتی جلد کتاب، که نوشته را به‌طور کامل حفظ می‌کند، از ابتکارات آن‌ها بوده است. 

اومبرتو اکو و ژان کلود کریر هر دو به اصطلاح کرم کتاب هستند و علاقه بسیار زیادی به پیدا کردن کتاب‌های قدیمی دارند. کتابخانه ژان کلود کریر نیز بیشتر از ۳۰ هزار عنوان کتاب دارد. در تصویر روی جلد کتاب هم این دو کتاب‌باز را مشاهده می‌کنید. فردی که عینک به چشم دارد اومبرتو اکو است.

 

در قسمتی از پشت جلد کتاب آمده است:

اگر کتاب الکترونیکی، سرانجام با کنار زدن کتاب چاپی خود را تحمیل کند، باز دلیلی وجود ندارد که بگوییم می‌توان آن را از خانه‌هایمان بیرون کند و یا موجب شود که عادتمان را به آن از دست بدهیم. بنابراین، e-book کتاب را نابود نخواهد کرد چنانکه گوتنبرگ و اختراع نبوغ‌آمیزش نتوانستند بلافاصله نسخه خطی را حذف کنند و این یک نیز نتوانسته بود اوراق پاپیروس را از رواج بیندازد.

معرفی سه کتاب دیگر که موضوع اصلی آن کتاب است و به احتمال زیاد اگر شما هم عشق کتاب و یا به اصطلاح کتاب‌باز باشید آن‌ها را دوست خواهید داشت:

کتاب تولستوی و مبل بنفش
کتاب خیابان چرینگ کراس شماره ۸۴
کتاب زندگی داستانی ای. جی. فیکری


کتاب از کتاب رهایی نداریم
خود «کتاب» را در این کتاب می‌توان شبیه به شخصیت‌های اصلی در کتاب‌های داستایفسکی در نظر گرفت. در کتاب‌های داستایفسکی – به عنوان مثال رمان جنایت و مکافات را در نظر بگیرید – شخصیت‌های بسیار زیادی حضور دارند اما مرکز تمامی این شخصیت‌ها همان قهرمان داستان است. «کتاب» هم در در این کتاب به همین صورت است. بحث‌های زیادی در کتاب وجود دارد اما  هسته اصلی آن و چیزی که نهایتا بحث‌ها به آن ختم می‌شود خود «کتاب» است.


ژان فیلیپ دوتوناک در مقدمه‌ای که برای کتاب نوشته است می‌گوید:

گفتگوی کریر و اکو، که ادای احترامی شادمانه به کهکشان گوتنبرگ است، خوانندگانی را که کتاب را به صورت شیئی ملموس دوست می‌دارند، مجذوب خواهد کرد. حتی بعید نیست که حسرت گذشته را نیز در دل صاحبان e-book برانگیزد.  

*گوتنبرگ: مخترع ماشین چاپ و صنعت چاپ در اروپا بود.

ادای احترام امبرتو اکو و ژان کلود کریر با فصلی تحت عنوان «کتاب نخواهد مرد» شروع می‌شود. در واقع بحث این فصل از مقدمه‌ای شروع می‌شود که ژان فیلیپ در آن به این موضوع می‌پردازد که با وجود پیشرفت‌های زیاد دنیای امروز و با وجود فراگیر شدن اینترنت، e-book، کتابخوان‌های الکترونیکی و… کتاب همچنان جایگاه ویژه خود را دارد و بعید است که این جایگاه ویژه را از دست بدهد. مثالی که از آن استفاده می‌کنند این است که: کتاب شبیه چرخ است. چرخ از زمانی که اختراع شده است تغییری نکرده است و در واقع همان چرخ است. کسی نتوانسته است فراتر از آن برود. کتاب نیز از زمانی که بوده همان است و این جایگاه ویژه را حفظ خواهد کرد.

گفتگوی این دو کتاب‌باز در فصل‌های مختلفی دسته‌بندی شده است. فصل‌های کتاب عبارت است از: کتاب نخواهد مرد / هیچ چیز ناپایدارتر از وسایل ماندگار نیست / یک قرن طول کشید تا مرغ‌ها آموختند که از عرض جاده عبور نکنند / ذکر نام همه شرکت‌کنندگان در نبرد واترلو / انتقام تصفیه‌شده‌ها / امروز هر کتابی که منتشر می‌شود به دوران پس از ۱۵۰۰ تعلق دارد / کتاب‌هایی که ناگزیر باید به دستمان برسد / آگاهی ما از گذشته مرهون احمق‌ها، کودن‌ها یا مخالفان است / هیچ چیز جلوی خودپسندی را نمی‌گیرد / ستایش حماقت / اینترنت یا ناممکن بودن damnatio memoriae / سانسور با آتش / کتاب‌هایی که نخوانده‌ایم / کتاب در محراب، کتاب در «دوزخ» / پس از مرگمان کتابخانه‌مان چه می‌شود؟

امبرتو اکو و ژان کلود کریر در این کتاب به گفتگو درباره موضوعات مختلفی می‌پردازند. از کتاب‌های بسیار قدیمی و گران‌قیمت می‌گویند، از تجربه‌های خود در پیدا کردن کتاب‌ها، از کتاب‌هایی که نابود شده‌اند، از جایگاه کتاب در دنیای آشفته امروز، از نابودی کتابخانه‌های قدیمی، از حماقت، از سینما، از مردم و فرهنگ‌های مختلف، از تاریخ و… می‌گویند. همچنین در کتاب اکثر دغدغه‌های ذهنی یک فرد کتابخوان به بحث گذاشته می‌شود. به عنوان مثال به این قسمت از متن کتاب دقت کنید:

باید بگویم که کاری سخت‌تر از تنظیم کتابخانه نیست. مگر اینکه پیش از آ«، مختصر نظمی به دنیا بدهیم. چه کسی می‌تواند دل به دریا بزند و به این کار بپردازد؟ کتاب‌ها را چه‌طور باید چید؟ برحسب موضوع؟ اما در این صورت، چون قطع کتاب‌ها با هم بسیار تفاوت دارد، ناگزیر باید طبقه‌بندی کتابخانه را تغییر داد. برحسب قطع؟ برحسب زمان؟ برحسب نویسنده؟  


از کتاب رهایی نداریم کتابی است که هر کرم کتابی باید آن را بخواند. کتاب که علاوه بر اطلاعات زیادی که پیرامون خود کتاب به خواننده می‌دهد سراسر لذت است و شیرینی آن تا مدت‌ها با شما می‌ماند. از جمله نکات مثبت این کتاب این است که می‌تواند در کتاب خواندن راهنمای مفید برای شما باشد. برای یک فرد کتابخوان همیشه انتخاب کتاب‌های خوب برای مطالعه سخت است و ممکن است دائم به کتاب‌های خوبی که هنوز نخوانده و یا به طور کلی به نخوانده‌هایش فکر کند. جالب اینجاست که یک فصل از کتاب به همین موضوع می‌پردازد که می‌تواند کمک بسیار خوبی برای عاشقان کتاب باشد.


همچین در کتاب به شکل غیرمستقیم سوال‌هایی که ممکن است در ذهن یک کتاب‌خوان وجود داشته باشد پاسخ داده می‌شود. سوال‌هایی مانند اینکه: آیا هر کتابی ارزش آن را دارد که یک بار خوانده شود؟ فایده خواندن رمان‌های بزرگ چیست؟ اگر کتاب نخوانیم چه می‌شود؟ آیا حتما باید همه کتاب‌های بزرگ دنیا را بخوانیم؟

همان‌طور که اشاره شد اطلاعات و بحث‌های زیادی در کتاب وجود دارد و همچنین از رمان‌های زیادی – بینوایان، دن کیشوت، در جستجوی زمان از دست رفته، بازار خودفروشی و… – هم صحبت می‌شود. موضوعی که شاید باعث سردرگمی خواننده شود، البته مترجم کتاب تلاش کرده در هرجایی که لازم باشد توضیحاتی ارائه کند اما طبیعی است که این کار به شکل کوتاه انجام شده است. بنابراین لازم است که خواننده گاهی اوقات در اینترنت سرچ کند تا به عمق موضوعات پی ببرد.

شاید تنها ایرادی جدی که به کتاب وارد باشد، پایان عجیب و غریب آن باشد. کتاب بدون هیچ جمع‌بندی و به طور کاملا ناگهانی به اتمام می‌رسد و ممکن است خواننده احساس تنهایی کند. مثل همه کتاب، امبرتو اکو و ژان کلود کریر در حال صبحت بودند که امبرتو اکو حرفش را می‌زند و پایان! کتاب به آخر می‌رسد.

جملاتی از متن از کتاب رهایی نداریم
فکر جمع‌آوری کتاب، سابقه‌ای طولانی دارد. بنابراین، ماجراهایی که بر فیلم گذشته، بر کتاب نگذشته است. احترام به نوشته، و بعدها به کتاب، قدمتی برابر با قدمت خط دارد. رمی‌های باستان به گردآوری طومارها علاقه داشتند. اگر کتاب‌هایی را از دست داده‌ایم، علل دیگری داشته است. یک دسته از کتاب‌ها با سانسور مذهبی نابود شده‌اند و یک دسته هم در آتش‌سوزی، چون کتابخانه‌ها هم مثل کلیساهای جامع، به کوچک‌ترین حادثه‌ای آتش می‌گرفت و علتش این بود که بخش اعظم هر دو آن‌ها از چوب ساخته می‌شد.  

مجموعه‌دار بزرگ برزیلی، خوزه میندلین، مجلدی از «بینوایان» نشانم داده که در شهر ریو، در پرتقال، به سال ۱۸۶۲، یعنی همان سال انتشار این کتاب در فرانسه، چاپ و منتشر شده است. تنها دو ماه بعد از پاریس! در همان هنگام که ویکتور هوگو «بینوایان» را می‌نوشت ناشرش هتزل، آن را فصل به فصل برای ناشران خارجی می‌فرستاد.  

گذشته، مدام مایه شگفتی‌مان می‌شود، حتی بیشتر از زمان حال، حتی شاید بیشتر از آینده.  

شاید ادبیاتی هم که در مدرسه به ما آموخته‌اند، زیاده از حد پالایش شده و در نتیجه از داشتن طعم خاص ناخالصی بی‌بهره مانده است.  

بعضی می‌گویند که دو نوع کتاب داریم. کتابی که نویسنده می‌نویسد و کتابی که به خواننده تعلق دارد. از نظر من، دارنده کتاب هم شخصیت جالب توجهی است. این چیزی است که به آن «مبدا» می‌گویند. فلان کتاب «به فلان شخص تعلق داشته است». اگر کتابی دارید که از کتابخانه شخصی مازارن آمده باشد، صاحب نسخه ممتازی شده‌اید.  

با پول کم هم می‌توان کتاب‌باز بود.  

هر کشوری باید حوادث تاریخی مهمی را از سر گذرانده باشد تا دارای شعوری شود که بتواند پدیدآرنده اندیشه‌ای جهانی باشد.  

کتاب مهم همیشه زنده می‌ماند، با ما بزرگ می‌شود و با ما پیر می‌شود و هرگز نمی‌میرد. زمان بارورش می‌سازد و تغییرش می‌دهد، در حالی که کتاب‌های بی‌اهمیت به حاشیه تاریخ می‌روند و محو می‌شوند.  

هیچ اثری، در ابتدا شاهکار نیست، بعدا شاهکار می‌شود. باید اضافه کنم که شاهکارهای بزرگ، یکدیگر را با میانجیگری ما تحت تاثیر قرار می‌دهند. شاید بتوانیم بگوییم که سروانتس تا چه حد در کافکا تاثیر گذاشته است. اما این را هم می‌توانیم بگوییم – ژرار ژنت به روشنی ثابت کرده – که سروانتس هم از کافکا تاثیر پذیرفته است. اگر آثار کافکا را پیش از کتاب سروانتس بخوانیم، کافکا توسط ما، و بی‌آنکه متوجه باشیم، قرائتمان را از دن کیشوت تغییر خواهد داد.  

فلوبر می‌گوید نادانی این است که بخواهیم نتیجه‌گیری کنیم. آدم نادان می‌خواهد خودش به راه‌حل‌های قاطع و بی‌چون و چرا دست یابد. می‌خواهد برای همیشه به مسئله‌ای پایان دهد.  

نوشتن همیشه کار خطرناکی بوده و هنوز هم خطرناک باقی مانده است.  

همه ما عمیقا تحت تاثیر کتاب‌هایی هستیم که نخوانده‌ایم، که وقتی برای خواندنش نداشته‌ایم.  

کتابخانه، لزوما از کتاب‌هایی که خوانده‌ایم یا حتی روزی خواهیم خواند، تشکیل نمی‌شود. لازم است که این را تصریح کنیم. کتابخانه از کتاب‌هایی به وجود می‌آید که می‌توانیم، یا احتمالا خواهیم توانست بخوانیم، حتی اگر هرگز آن‌ها را نخوانیم. 




ُ Esperez pas vous debarrasser des livres
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب